- بازساخت جامعه مدنی برای برای تقویت واعتلای بیشتر سازمان ها،نهادها وجوامع محلی
-کاهش فقر وجدایی گزینی اجتماعی ، قومی و فرهنگی در شهرها
-کاهش فساد
-بهبود کیفیت معاش
-حفظ دموکراسی
-ایجاد فرصت و امکان برای مردم به منظور نشان دادن خواسته ها و آمالشان در زندگی
-اعتلای امنیت، برابری وپایداری
💟بانک جهانی نیز معیارهایی که برای حکمروایی خوب شهری مورد استفاده قرار داده عبارتند از:
- حاکمیت قانون: مستلزم وجود سیستم قضایی مستقل است که به عنوان پایگاهی برای رفع و حل تضادها و اختلافات عمل می کند.
- مشروعیت انتخاباتی: مستلزم وجود انتخابات آزاد، باز و رقابتی است که به استقرار قوه اجرایی و سیاسی منتخب با اختیارات کامل برای حکومت می انجامد.
- آزادی بیان و فعالیت انجمن ها: برای پرورش فرهنگ سیاسی دموکراتیک و افزایش پاسخگویی، و نیز تأمین شرکاء برای ارائه خدمات و اعتبارات خرد
- پاسخگویی و شفافیت: پاسخگویی تلویحاً به معنی پاسخ دهی به تقاضاهای حکومت شوندگا ن است که با احترام به حاکمیت قانون و وجود سیستم قضایی مستقل، همراه با هیئت های حکومتی منتخب و نیز دسترسی گسترده به اطلاعات و رسانه های جمعی ممکن می گردد. وجود فساد(سوء استفاده از مقام برای نفع شخصی) نشانه ای از پاسخ گویی ضعیف و فقدان شفافیت است.
-رهبری توسعه مدار: مقصود رهبری است که متعهد به توسعه و دگرگونی کل جامعه است.
- اداره با کفایت وکارآمد
به طور کلی برخی از خصایص و ویژگیهای نظام برنامه ریزی و اداره امور شهر در ایران عبارتند از:
📍 حاکمیت برنامه ریزی اقتصادی و بخشی: در نظام برنامه ریزی کشور بُعد اقتصادی و کمی برنامه ریزی بر ابعاد اجتماعی آن برتری تام دارد. نتیجهی این امر، بروز ناگزیر اختلاف درآمد و سطح زندگی میان گروههای اجتماعی از یک سو و تفاوتهای جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی میان منطقه های مختلف شهر و روستا از سوی دیگر است.
📍 برنامه ریزی از بالا به پایین: حفظ وحدت ملی از طریق قدرتمند شدن هر چه بیشتر «مرکز» و «مرکز مداری» در اداره امور جامعه، نظام اداری کشور را به شدت متمرکز نموده است. این ویژگی با توجه به این که منابع اصلی و مالی در اختیار دولت می باشد و هدف رشد شتابان اقتصادی مورد توجه است، روند تمرکزطلبی را در نظامهای برنامه ریزی و اجرایی کشور تقویت می نماید. لذا تحول در نظام مدیریت شهری ایران، ضرورتی غیر قابل انکار برای سیاست گذاران و فعالان عرصه تصمیم گیری کلان در کشور است. آنچه در این حوزه ضروری است، پیگیری سیاست های کلان نظام، در زمینه تمرکز زدایی، واگذاری وظایف، گسترش سطوح محلی نظام مدیریت سرزمین و نیز ایجاد پایداری مالی در اداره امور محلی در کشور است. برخی منابع در این زمینه سیاست های تمرکز زدایی سه دهه اخیر کشور را در سه دسته کلی زیر جای داده اند:
الف) تمرکز زدایی سیاسی: تشکیل شوراهای شهر و روستا
ب) تمرکز زدایی اداری- اجرایی: تشکیل و تقویت نهادهای استانی؛
ج) تمرکز زدایی مالی: تشکیل خزانه معین استان
با این حال به نظر می رسد در عرصه تمرکز زدایی سیاسی در ایران، شکل گیری و استقلال حکومت محلی از حکومت مرکزی در عمل چندان محقق نشده است. حتی تشکیل شوراها و شهرداری های مردمی با تعریف تمرکز زدایی سیاسی همخوانی ندارد. زیرا در ساختار و عملکردهای سطوح مختلف تصمیم گیری سرزمین تفاوت ماهوی ایجاد نشده است.
📍 عدم تشکیل سلسله مراتب کاملی از شوراها( شوراهای محله، نواحی، مناطق شهرداری، شورای شهر و شوراهای منطقه کلان شهری): نظام کنونی اداره امور شهر در ایران امکان تعمیق و توسعه مشارکت های مردمی در شهرها و همچنین امکان انتقال خواست ها، نیازها و الویت های شهر به منتخبان را فراهم نمیکند و امکان دسترسی شهروندان به منتخبان خود در شورای شهر میسّر نیست و عموماً افراد پر سر و صدا و مشهور به عنوان نمایندگان انتخاب میشوند. به نظر میرسد برای دستیابی به اهداف و فلسفه شکلگیری شوراهای شهر، تغییر در نظام انتخاب اعضای شورای شهر ضرورتی جدی است. رسمیت دادن و تشکیل شوراهای محله و نواحی و مناطق شهر به عنوان زیر مجموعه و مکمل شورای شهر می تواند کارایی و اثربخشی این نهاد مردمی را افزایش دهد .
📍 نظام اجرایی کشور در حال حاضر ماهیتی دوگانه دولتی عمومی یا انتصابی انتخابی دارد. در وضعیت کنونی به دلیل ساختار متمرکز و یکپارچه دولت نقش مقامات دولتی در اداره امور قوی تر است. نهادهای انتخابی دارای قدرت اجرایی محدود به شهر و روستا می شوند و در سایر سطوح اگرچه نهادهای انتخابی وجود دارند اما به عللی فاقد اقتدار مؤثر هستند از جمله این علل می توان به فقدان قوه اجرایی برای آنها و انتخاب غیر مستقیم از سوی شوراهای فرودست اشاره کرد.
📍این روند مشکلات و چالش های عدیده ای در زمینه توسعه شهری به ارمغان آورده و ضرورت استقرار حکمروایی شایسته شهری را پیش از پیش مطرح ساخته است. در واقع ، امروزه بیش از هر زمانی نیاز به شیوه جدید اداره امور احساس میگردد و تقریباً اجماع حاصل شده است که دیگر حکومتها و دولتها چون گذشته نمیتوانند بدون مشارکت تمامی گروههای متأثر از برنامه ریزی به تصمیم گیری، سیاستگذاری و برنامه ریزی و مدیریت بپردازند.
📍لذا مدیران، دولتمردان و سیاست گذاران کشور ما، نیازمند توجه بیشتر به الگوی حکمروایی شایسته شهری میباشند که طی آن برای حضور شهروندان و سایر عناصر در تصمیم گیریها، فرصتی دوچندان فراهم میآید. و در این بین، لازمهی گذار از حکومت به حکمروایی مستلزم تغییر در روابط بین حکومت و مردم یا بین شهروندان و دولت، تغییر در وظایف و نقش های مدیران و نیروهای درون سازمان های عمومی محلی و تغییر در خود سازمان های عمومی میباشد.
در نگاههاي جديدتر توسعهاي، فقر را نه به صورت كمبود درآمد كه به عنوان محروميت از قابليتهاي اساسي زندگي تعريف ميكنند. در اين نگرشهاي نوين، توسعه را ميتوان همچون فرآيند گسترش آزادي واقعي ديد كه مردم از آن بهرهمند ميشوند. از ديدگاه آمارتيا سن ، توسعه آن هنگام محقق ميشود كه عوامل اساسي ضد آزادي از بين برود. عواملي چون فقر و ظلم، فرصتهاي كم اقتصادي، محدوديت سيستماتيك اجتماعي، بيتوجهي به تأمين امكانات عمومي و عدم تسامح و يا دخالت دولتهاي سركوبگر.
به بيان ديگر، توسعه فرآيند گسترش آزاديهاي انساني است كه اين آزاديها عبارتاند از:
🔮آزاديهاي سياسي: ناظر بر فرصتهايي است كه به مردم اجازه ميدهد تا تعيين كنند چه كسي و بر مبناي چه اصولي بايد حكومت كند. همچنين امكان نقد، وجود آزادي بيان سياسي، مطبوعات آزاد، آزادي احزاب، فرصتهاي گفتگوي سياسي، حق رأي و انتخاب مشاركتي قانونگذاران و مجريان حكومتي را شامل ميشود.
🔮تسهيلات اقتصادي: ناظر بر فرصتهايي است كه افراد از آن به ترتيب بهره ميبرند تا منابع اقتصادي را براي اهداف مصرف يا توليد و يا مبادله به كار گيرد. فرآيند توسعهي اقتصادي درآمد و ثروت را افزايش ميدهد و باعث بهبودي حقوق مردم ميشود. در رابطهي بين درآمد ملي و ثروت و حقوق اقتصادي مردم، علاوه بر رقم كل درآمد جامعه، چگونگي توزيع آن نيز بسيار مهم است.
🔮فرصتهاي اجتماعي: در برگيرندهي ترتيباتي است كه جامعه جهت آموزش، بهداشت عمومي و مانند اينها ايجاد ميكند اين تسهيلات نه تنها براي هدايت زندگي اشخاص مانند سلامتي، اجتناب از رنجوري و افسردگي و مرگ زودرس مفيدند بلكه براي مشاركت مؤثر در فعاليتهاي اقتصادي و سياسي نيز اهميت فراواني دارند. براي مثال، بيسوادي ميتواند مانع مهمي براي مشاركت در فعاليتهاي اقتصادي مدرن باشد، همچنين مشاركت سياسي ميتواند بر اثر ناتواني مردم در برقراري ارتباط مكتوب به تأخير افتد.
🔮تضمين شفافيت: در كنش متقابل اجتماعي، افراد بر اساس اين پيش فرض كه چه چيزي به آنها ارائه ميشود و از آنها بايد چه انتظاري داشت، با هم رفتار ميكنند. بدين جهت جامعه بر اساس فرض اعتماد به يكديگر عمل ميكند. اين اعتماد نياز به فضاي باز دارد. در واقع، آزادي رفتار با يكديگر تحت ضمانت شفافيت و امكان شفافيت، افشاگري حقايق ممكن است. تضمين شفافيتها نقش مهمي در جلوگيري از رشوه خواري و عدم مسؤوليت پذيري مالي و معاملات مخفيانه و فساد ايفا خواهد كرد.
🔮تأمين حمايتي: در هر سيستم اقتصادي، مردمي در معرض خطر و آسيبپذيري هستند، مردمي كه محروميت ناشي از تغييرات مادي ميتواند به طرز نامطلوبي زندگي آنان را تغيير دهد و آنان را از پاي درآورد. تأمين امنيت براي ايجاد شبكههاي تأمين اجتماعي لازم است، از اين طريق ميتوان مانع از در غلتيدن مردم به تهيدستي و يا گرسنگي و مرگ شد. قلمرو تأمين امنيت شامل ترتيبات نهادي معيني مانند بيمه بيكاري و كمك درآمدي لازم براي فقرا، ترتيبات لازم براي مواجهه با موارد نادري چون قحطي و استخدام ضروري توسط دولت براي بهبود درآمد محرومان است.
🔸چنانچه تعریف "شهر را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار دهیم (تعریف عددی ،اقتصادی ،جغرافیایی،جامع شناختی،حقوقی)،متخصصین هریک براساس زاویه دید خود "شهر "را توصیف کرده اند .اما موضوع مهمی که بعنوان وجه اشتراک از این تعاریف می توان برداشت کرد این است که شهر یک رویداد هیجان انگیز در محیط است ،مکانی برای زندگی مردمی که تحرک و توسعه آن را استمرار می بخشد .آنچه چهره انسانی شهر را نمایان تر می کند تحرک در زمینه های گوناگون از قبیل تحرک اقتصادی ،اجتماعی و مکانی ست.
🔸لذا توجه به فضاهای همگانی و عمومی به عنوان مکان هایی که زنده ترین حرکت های شهری در آن رخ می دهد همواره مورد تاکید صاحب نظران بوده است .در طراحی فضاهای شهری ایده آل عناصر مهمی تاثیر گذارند . "نور" از جمله این عناصر است ! که در کیفیت فضا ،خصوصا سیمای شبانه فضاهای شهری بسیار تاثیر گذار است .از طرفی بخش عمده ای از درک هویت شهر وابسته به نور پردازی و روشنایی فضاهای شهری است .وجود تاریکی شب عوارضی هم چون افرایش حوادث ،تصادفات ،جرایم و بزهکاری و کاهش امنیت اجتماعی را به دنبال دارد.کارکرد روشنایی،کارکرد امنیتی،کارکرد تفریحی،کارکرد زیبایی شناسانه،کارکرد اقتصادی و بازرگانی از جمله اهدافی ست که ضرورت عملیات نورپردازی را برای شهرها اجتناب ناپذیر می کند.
📗این دو وظیفه با هم تفاوت های بسیاری دارند چرا كه یک "مدیر شهری" مسئول ارتقای قابلیتها و توانمندیهای شهر و شهروندان است در حالی که "مدیر شهرداری" مسئول دستگاه اجرایی و مجری است و پاسخگویی آن تنها محدود به نحوه عملکرد دستگاه است و نه نتایج و پیامدهای آن
📚در یک دسته بندی می توان وظایف 'مدیریت شهری' را چنين بيان نمود:
١. آماده سازی زیرساختهای اساسی برای عملکرد کارآمد شهرها
٢. آماده سازی خدمات لازم برای توسعه منابع انسانی، بهبود بهره وری و بهبود استانداردهای زندگی شهری
٣. تنظیم فعالیتهای تأثیرگذار بخش خصوصی بر امنیت، سلامتی و رفاه اجتماعی جمعیت شهری
٤. آماده ساختن خدمات و تسهیلات لازم برای پشتیبانی فعالیتهای مولد و عملیات کارآمد مؤسسههای خصوصی در نواحی شهری
٥. برنامه ریزی استراتژیک
📗وظایف کنونی مدیریت شهری (صرف نظر از تنوع و اختلاف در نظامهای اجتماعی و سیاسی گوناگون) تنها محدود به مواردی از قبیل برنامه ریزی، خدمات رسانی، مدیریت فرهنگ محلی، انجام پروژههای عمرانی و… نمی شود. بلکه جهت دهی فعالیتهای شهری و ترسیم چشم انداز شهر در راستای دستیابی به "توسعه پایدار شهری" از جمله مهمترین وظایف مدیران شهری به شمار می رود.
📗یک مدیر شهری باید بتواند در دنیای رقابتی نقاط قوت و ضعف سازمان متبوع و تهدیدها و فرصت های شهر تابعه را شناسایی نموده و در صدد رفع نقاط ضعف و ارتقای نقاط قوت سازمان بوده و تهدیدات پیش روی شهر را به فرصت تبدیل کرده و با استفاده از فرصتها و قابلیت های موجود شهر نسبت به تقویت مزایای رقابتی آن و حرکت به سوی "توسعه پایدار شهری" اقدام نماید.
از این رهگذر است که شهر می تواند نقطه قابل اتکایی در شبکه جهانی شهرها بیابد و کارکردهای خود را در نظام سرمایه داری بین الملل بهبود بخشد.
🔅در بيشتر كشورهاي در حال توسعه تأسيسات زيربنايي، تكنولوژي و نيروي متخصص مورد نياز صنعت در شهرها وجود داشتهاند؛ لذا غالب فعاليتهاي اقصتادي و توليدي در كنار این شهرها شكل گرفته و باعث رشد سريع آنها شده است. از طرف ديگر تمركز سرمايهها در شهرهاي بزرگ باعث دوگانگي اقتصادي شده و همان گونه كه اقاي جان فريدمن (Friedman, 1982) مطرح مينمايد، اين گونه شهرها مانند پمپ قوي، سرمايهها و نيروي انساني كارآمد را به خود جلب ميكنند و باعث تخليه آنها از ديگر مناطق و مخصوصاً مناطق محروم ميشوند و ايجاد دوگانگي اقتصادي در منطقه مينمايند.
يكي از اثرات توجه خاص به صنعتي كردن جوامع و تمركز سرمايهها در كنار شهرهاي بزرگ رشد سريع شهرنشيني ميباشد. بيشتر برنامه ريزان در كشورهاي در حال توسعه معتقدند كه رشد اقتصادي رابطه مستقيمي با شهرنشيني دارد.
🔅آقاي متور (Mathur, 1998) در مطالعات خود در كشورهاي جهان سوم، به اين نتيجه ميرسد كه روند رشد اقتصادي در كشورهاي در حال توسعه و افزايش رشد طبيعي جمعيت، دو عامل اصلي در شهرنشيني ومخصوصاً تمركزجمعيت درشهرهاي بزرگ ميباشندكه باعث برتريت يا (Urban primacy) ميشوند.
🔅اقاي سيمونز (Simmuns, 1994) مطرح مينمايد كه توسعه اقتصادي و تمركز سرمايه ها به روند رشد شهرهاي بزرگ دامن زده و عوامل مؤثر را چنين ميداند :
- برنامه بهداشت عمومي كه از ميزان مرگ و مير ميكاهد.
- تمركز صنايع در كنار شهرهاي بزرگ
- تمركز ساختمانها و فعاليتهاي دولتي در كنار شهرهاي بزرگ
- مكانيزه و مدرنيزه شدن وسايل توليدات كشاورزي كه باعث آزاد شدن كشاورزان و ازدياد بيكاري آنها و مهاجرت به شهرها و مخصوصاً شهرهاي بزرگ ميشود.
بايد توجه داشت كه اختلاف سطح درآمد شهري و روستايي يكي از عوامل مؤثر در مهاجرت روستايي به شهر و شهرهاي بزرگ ميباشد.
واضح است كه تمركز جمعيت در شهرهاي بزرگ مشكلاتي را براي اينگونه شهرها به وجود آورده و بيشتر برنامه ريزان شهري و منطقهاي معتقد هستند كه رشد بيرويه شهرها و شهرهاي بزرگ هزينههاي زيادي را براي دولتها ايجاد ميكند. به عنوان نمونه، كمبود مسكن، عدم دسترسي به خدمات شهري، ازدحام و نهايتاً از بين رفتن محيط زيست.
🔅آقاي الشخص (El-shakhs, 1994) اثرات عمده تمركز جمعيت در
شهرهاي بزرگ را در سطح كلي Macro و در سطح كوچك Micro چنين مطرح مينمايد :
1- تمركز جمعيت در شهرهاي بزرگ از رشد شهرهاي كوچك و روستاها ميكاهد.
2- اين تمركز به پراكندگي منطقهاي و عدم تعادل بين گروههاي اجتماعي دامن زده و ايجاد عدم ثبات ميكند.
3- تمركز باعث از بين رفتن زمينهاي زراعي براي ساختن مسكن ميشود.
از نظر سطح كوچك Micro اين تمركز باعث :
- كمبود خدمات اجتماعي، فرهنگي ميگردد.
- عدم استفاده صحيح از زمين ميشود.
- نياز به حمل ونقل بيشتر و باعث بالا رفتن هزينهها ميگردد.
- باعث بالا رفتن كم كاري و بيكاري ميگردد و مخصوصاً براي افراد فقير و كم درآمد
- ايجاد كپر و حاشيه نشيني شهري ميشود.
- باعث ازدحام و از بين رفتن محيط زيست ميگردد.
🔸از جمله عوامل مهم دیگری که در بازساخت شهرهای ایران تاثیر گذاشته ، تغییرات تعداد جمعیت، تعداد خانوار، سبک زندگی و الگوی مصرف است.
مهاجرت روستا به شهر یک روندی بوده که همیشه در تاریخ سکونتگاههای انسانی وجود داشته و هیچ گاه متوقف نمی شود. اما در برهه های از زمان این نوع مهاجرت سرعت کند و سریعی داشته است. در ایران بعد از رونق گرفتن شهرها و فروپاشی نظام فئودالی در روستاها این روند سرعت فزاینده ای به خود گرفت و باعث شد که به صورت ناگهانی جمعیت شهرها افزایش پیدا کند و با افزایش جمعیت، نیاز به فضای سکونت افزایش پیدا کرده و پهنه زیستی شهرها به سرعت گسترش پیدا کرد و زمینهای پیرامون شهرهای ایران به زیر ساخت و ساز رفتند. و در نتیجه شهرنشین شدن جمعیت، الگوی سبک زندگی نیز تغییر پیدا کرد به طوریکه مصرف گرایی و استفاده از ابزارهای جدید زندگی از جمله اتومبیل باعث تغییر ساختار شهر ای ایران شد. و دولت و نهادهای قدرت نیز برای پاسخ به این نیاز مردم به ایجاد فضاهای جدید از جمله خیابانهای عریض، بزرگراهای عظیم و پارکینگ های بزرگ اقدام کردند.
🔸مصرف گرایی شهروندان نیز از مهمترین عوامل درونی تجدید ساختار کاربری اراضی شهری می باشد. به وجود آمدن مراکز خرید در امتداد خیابان ها و ساخت مراکز بزرگ خرید از جمله ساختارهای جدید در شهرهای دوره معاصر ایران می باشد.
با توجه به مطالب گفته شده در فوق می توان چنین نتیجه گیری کرد که شهرهای ایران با تاثیرپذیری از نیروهای بیرونی از جمله اقتصاد نفتی و ورود سرمایه کلان به شهرهای ایران، فرآیندهای اجتماعی (مهاجرت های بین المللی –ورود مهاجران افغانستانی به شهرهای شرق کشور مانند مشهد، مهاجرت روستا شهری، تک هسته ای شدن خانوارها، الگوی مصرف)، فرآیندهای سیاسی (تغییر ساختار قدرت از سلطنت به مشروطه) و نیروهای برونی ازجمله نهادهای مدیریتی، سرمایه گذران بخش های مختلف شهری، بساز بفروش ها، مالکین و ... می باشد. اگر الگوی بازساخت شهری در ایران را بخواهیم ترسیم کنیم به شکل زیر می باشد.




















