🔸هدف نظری خاص جامعهشناسی شهری در مکتب شیکاگو سه موضوع عام را دربرمیگرفت.جامعه زیستی در شهر مدرن، ماهیت مدرنیسم و یک طرح سیاسی لیبرال. این اهداف نظری، عطف به نفوذ بلامنازع مکتب شیکاگو در آغازین دهههای سده بیستم، همچنان در عرصه مطالعات شهری یکهتازی میکند. این سه هدف نظری عام اما، وجه بومیای هم مییافت. حاملان مکتب شیکاگو همواره بر مطالعه زیست اجتماعی دستههای تبهکاری و گروههای غیررسمی که در شیکاگوی آن روزها، حضوری آشکار داشتند، تاکید داشتند.
🔸از دیگر سو، مکتب جامعهشناسی شهری بریتانیا، اولویت نظری خود را بر بررسی خانوار و کندوکاو در باب اقتصاد خانوار استوار کرده بود و به مقولات جامعهشناختی خرد مانند پیوندهای اجتماعی و میثاقهای آن توجهی نشان نمیداد.
🔸در عین حال، کاستلز جامعهشناس نو مارکسیست، کتابی تحت عنوان «سؤال شهری» دارد که در آن سنتهای جامعهشناسی شهر را یکسره به باد انتقاد میگیرد و با تفسیری مارکسیستی، قرائت خود از «جامعهشناسی شهری» را بر پایه مفهومات ایدئولوژیک سامان میدهد تا آنچه را که «مصرف جمعی» در اقتصاد کاپیتالیستی شهر مینامد، توضیح دهد و همه این سنتها را منکوب سازد...بدیهی است که دراینجا برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر سوگیریهای دیگر تئوریک در باب جامعهشناسی شهر چشم میپوشیم، اما ذکر همین سه مورد، پرسش بنیادینی را در برابر ما مطرح میکند؛ «موضوع جامعه شناسی شهری چیست»؟
🔸در پاسخ به این امر، میطلبد که ما اصولا و اساسا درک خود را از مفهومی به نام «شهر» آشکارسازی و مشخص کنیم که شهر درنظر ما چیست؟ آیا فقط پدیدهای فیزیکی و بومشناختی است یا مقولات دیگری را هم دربرمیگیرد؟
🔸یک سنت دیرینه نظری که برآمده از اهداف تئوریک مکتب شیکاگو است، شهر را برای ما یک پدیده بومشناختی معرفی میکند. در این تعریف، شهر واقعیتی فیزیکی و مادی است که از حیث معماری وجغرافیا با روستا متفاوت است. اگر بخواهیم از این سنت دیرینه پیروی کنیم، درنهایت توان ارائه یک تحلیل جامعهشناختی محض و غیرکاربردی را خواهیم یافت وکار تمام شده محسوب میشود. درعین حال نمیتوان وابستگیهای خاص زیستی را هم از یاد برد، بدین معنا که هر مکتب شهری عطف به بنیادهای زیستی ـ اجتماعی فضای پیرامونی خود نشو و نما میگیرد و میکوشد تحلیلی از جامعه خود ارائه دهد.
🔸بر همین اساس در مکتب شیکاگو سر و کار داشتن با شهری که مهاجر پذیری بالا، گروههای اجتماعی ناهمگن و فقدان سازواری اجتماعی واحد در آن عیان است، میتواند در سوگیریهای نظری منشأ اثر باشد که اینطور نیز بود. بنابراین میتوان گفت که تعیین «موضوع» در جامعه شناسی شهر کاری صعب و دشوار است؛ چه، هم فضای پیرامونی تعیینکننده است وهم سنتهای دیرین جامعهشناسی حضور خود را به نحوی مداوم اعلام میکنند.
🔆طي اين ديدگاه هدف با ارزشي تعقيب ميگردد و آن عبارت است از "رشد سرمايه داري را با امور محيطي تركيب كردن." طي اين هدف اينگونه نكات بررسي ميشوند كه اصول اقتصادي نئوكلاسيك را ميتوان در حل مسائل
محيطي به كار برد. لازمه اهداف سياستگذاري در زمينه توسعه پايدار ضعيف در نظر گرفتن رشد اقتصادي است، اما طي آن هزينهاي محيطي نيز مورد توجه قرار ميگيرند. و براي اين منظور حساب معيني تعيين ميگردد. اين امر ممكن است، زيرا در ايجاد محيط بعنوان منابع قابل اندازهگيري در نظر گرفته ميشود. طي اين ديدگاه منابع محيطي به عنوان سرمايههاي ثابت تلقي ميشوند، در حالي كه اقتصاد مجاز است به دنبال هر آرمان و هدف اجتماعي مناسب برود.
طي اين ديدگاه براي پايداري دو نوع ابعاد اصلي تعريف ميشود 1- توسعه پايدار كه چنين معني ميشود: رشد پايدار با توجه به سرانه درآمد واقعي طي زمان و با توجه به اهداف رشد اقتصادي رسمي بدون تخليه ذخيرههاي سرمايههاي ملي،
2- نكته دو به استفاده پايدار از منابع و محيط، بشرطي كه سرمايههاي محيطي كاملاً تخليه نشود، توجه ميكند.
🔆توسعه پايدار ضعيف نفوذ افزايندهاي بر آژانسهاي بينالمللي داشته است كه اين امر شامل بانك جهاني سازمان ملل متحد ميشده است و تقريباً هم معني مديريت محيطي تلقي شده است. در اين باره طبيعت به عنوان توليد كننده مصالح و عوامل و ثروت محيطي فرض ميشود كه هر دو فرم ثروت اندوزي با اهداف اجتماعي مربوط ميشود. و بدتر اينكه در اين ديدگاه طبيعت به عنوان عامل پر از ثروت است كه اين ثروت بايد در اختيار انسان قرار گيرد. اما ديگران كمي از اين موقعيت عقب مينشينند و ميگويند: ثروت اندوزي از طبيعت از جهت مصالح و ثروت محيطي در واقع بايد مانند يك شريك با طبيعت تلقي شود. اما دراین باره بايد از مديريتهاي پيشرفته و داراي فكر روشن و با ابزار تكنولوژي پيشرفته استفاده نشود كه قادر باشند كاملاً پارهاي از جهات طبيعت را تحت نفوذ خود درآورده و ثروت خود را چندين برابر افزايش دهند. اگرچه در اين روند قرن هيجدهمي بناچار كاربرد ابزاري مانند ارزيابي نتايج تصميمگيري محيطي تجزيه و تحليل هزينه و سود، و ايجاد و قيمتهاي سايه محيطي و غيره را نيز قبول كردهاند. مخالفان اين ديدگاه بحثهاي، متضادي دارند. گروهي آن را مانع رشد اقتصادي ميدانند. و گروه ديگري آن را مخرب ساختار محيطي تلقي ميكنند. بنابراين محافظت محيطي در اين باره يك عامل كليدي در زمينه هدفگذاري و سياستگذاري شناخته شده است. در اين باره توسعه شهري نامنظم خود تبدیل به بحث مهمی می گردد.از این روهم باید در کلیه قوانین شهری تجديد نظر گردد و هم بايد سياستگذاران سطح بالاي ممالك در تنظيم سياستهاي خود به ارزشهاي محيطي نادر توجه كافي مبذول نمايند. گرچه غالباً مديران محيطي مسايل محيطي استانها را به فراموشي ميسپارند. به عنوان مثال ما در ايران هيچگاه در موارد آلودگي محيطي شهرهايي مثل تبريز و اصفهان و مشهد بحثي به ميان نياوردهايم. تنها گاهي مسئولان در مورد آلودگي هواي تهران و اينكه بايد در زمينه از دور خارج كردن پارهاي از اتوبوسها و مينيبوسها و سواريهاي دود زا اقداماتي معمول گردد، حرفهايي زدهاند که حرفهاي آنان از دايره حرف بيرون نرفته و در همان دايره باقي مانده است و هواي تهران همچنان بشدت آلوده است.
♨️ديدگاه پرنشيب و آزار دهنده توسعه پايدار
🔻در اين ديدگاه به منابع طبيعي به عنوان يك سرمايه نگاه ميشود و حداكثر استفاده كردن از آن مورد نظر است. شركتهاي صنعتي چند مليتي با سرمايههاي بيكران بدون كوچكترين توجهي به منابع با ارزش محيطي از آن استفاده ميكنند و حتي اگر آلودگيهاي ايجاد شده از اين گونه فعاليتهاي صنعتي به پاره شدن لایه اوزون بينجامد، آنها همچنان به حداكثرسازي سرمايههاي خود مشغولند، در اين ديدگاه نظرات مخربي وجود دارد و دستهآي به اين اعتقاد چسبيدهاند كه اگر به هوش و استعداد انسان ميدان بدهيم و مخصوصاً اين هوش و استعداد را از طريق تكنولوژي بيان نماييم، اين قدرت و استعداد انسان ميتواند هر گونه مسأله محيطي را حل كند. براساس اين نظريه هيچ محدوديتي در زمينه ظرفيت درك انسان وجود ندارد. و اين قدرت انسان ميتواند هرگونه سيستم محيطي را تحت نفوذ خود درآورد. در اين ديدگاه محيط طبيعي براساس سودمندي آن در سيستم اقتصادي ارزيابي ميشود و از سوي ديگر توسعه پايدار تنها هم معني رشد پايدار تلقي ميگردد. جايي كه توسعه در شكل كاملا خام خود تنها با محصول ناخالص ملي GNP اندازهگيري ميشود.
🔺ديدگاههاي رسمي در زمينه حسابداري بدون تغيير باقي مانده اند. در اين گونه ديدگاههاي رسمي توجه كال به يك سلسله متغيرهاي باريك مانند درآمد، سرمايهگذاري، سود و صادرات معطوف ميگردد.
در ديدگاه پرنشيب و آزاردهنده توسعه، ابزار سياستگذاري به صورت مداوم به حداكثر سازي محصول رشد آن ميپردازد. محدوديت اين ديدگاه در متن توسعه پايدار عبارت از اين است كه اين ديدگاه با معيار پول نگاه متمركزي بر سيستم فعاليت اقتصادي دارد. و از نتايج محيطي اين گونه فعلاً كاملاًچشم ميپوشد.
طي ديدگاه رشد رسمي در زمينه اجراي پروژههاي شهرهاي مانند راههاي شهري و تنظيم كاربري اراضي شهري و چگونگي مصرف انرژي، تأثيرات محيطی اين قبيل پروژهها را به كلي از نظر دور ميدارد و هر مشكلي در محيط پيش ميآيد، بدون توجه به حال خود رها ميشود. درباره اين امر در كشورهاي جهان سوم حتي مسئولي براي رسيدگي به مشكلات وجود ندارد، به عنوان مثال از نتايج توسعه صنعتي در شهرهاي ايران مخصوصاً تهران آلودگي هوا كه تقريباً بجز محيط زيست هيچ مرجعي خود را مسئول آن نميداند، و متأسفانه دست محيط زيست نيز از چند طرف بسته شد و عملاً نميتواند كاري انجام دهد.
🔻هم اكنون در شهرهاي بزرگ ايران مانند تهران و تبريز و اصفهان و غيره، برج سازيها با مسايلي مواجه شدهاند. به عنوان مثال در تهران برجهاي منفردي كه در سطح شهر مخصوصاً شمال تهران درست شده از نظر تأسيساتي محيط اطراف خود را دچار مشكل كردهاند . شبكه لولههاي آب محلات مختلف براساس مقدار مصرف معمولي جمعيت محاسبه شدهاند، وقتي در نقطهاي مصرف قابل توجهي بر اين سيستم اعمال ميشود، ديگران در مضيقه قرار ميگيرند.
موارد فوق، نكات بارز ديدگاه پرنشيب و آزاردهنده توسعه پايدار است. به هر حال توسعه پرنشيب و آزاردهنده روشي از توسعه است كه طي آن به هر قيمت بايد سرمايهها افزايش يابند و به حداكثر برسند. اين امر در زمينه كارهاي بزرگ و يا درباره كارهاي كوچك توليدي يكسان است و در جهان سوم مشكلات شهري به اين ديدگاه مربوط ميشود.
💥در فرهنگ انگلیسی آکسفورد (1993)، واژه Public به معنای " کلی، و در اکثر معانی متضاد خصوصی بکار رفته است" . " متعلق یا متوجه مردم به مثابه یک کلیت" و در کنارش "در دسترس یا اشتراکی برای همه مردم" ؛ "با آزادی موجود یا انجام شدنی" ؛ و "ارایه شده یا مرتبط با دولت یا دولت محلی و مرکزی".(کر و سایرین 1992:11) فضای عمومی را "بستر مشترکی که مردم فعالیت های کارکردی و مراسمی را که پیوند دهنده اعضای جامعه است، در آن انجام می دهند"، می دانند چه این فعالیت ها روزمره و معمولی و چه جشنواره ای و دوره ای" باشند. به عبارت دیگر فضای عمومی صحنه ایست که به روی آن نمایش زندگی اجتماعی، در معرض دید عموم، قرار می گیرد. فضایی ست برای سیاست، مذهب، داد و ستد و ورزش؛ فضایی برای همزیستی مسالمت آمیز و برخوردهای غیر شخصی. ویژگی اصلی فضای عمومی این است که، زندگی جمعی، فرهنگ شهری و مباحث روزمره ما را بیان کرده و در ضمن بر آنها نیز تاثیر می گذارد. فرانسیس تیبالدز عرصه عمومی را چنین می داند: تمام بخش های بافت شهری که عموم مردم به آن دسترسی فیزیکی و بصری دارند. بدین ترتیب، خیابان ها، پارک ها و میادین شهرک یا شهر، به ساختمان هایی که محصورشان می کنند و محدوده شان را مشخص می کنند، گسترش می یابد. از منظر ایشان، عرصه های عمومی مهمترین بخش از ساختار شهرک ها و شهرهای ما هستند جایی که بیشترین میزان از تماس و تعامل انسان ها در آن روی می دهد.
💥از نگاهی دیگر فضاهای عمومی فضاهایی هستند که افراد و گروه های مختلف اجتماعی در آن سهیم اند، این فضاها محل تبادل افکار و اطلاعات و مکانی برای شکل گیری شبکه های اجتماعی هستند. چنین فضاهایی بیش از آنکه تنها یک فضا باشند یک تجربه اند که نتیجه چنین تعامل و تجاربی در میان افراد و گروه های مختلف، دریافت حس هویت جمعی، احترام به خود (عزت نفس)، ارتقاء مهارتهای جمعی و مشارکت اجتماعی خواهد بود. چنین تعبیر و تفسیری از فضاهای عمومی در رابطه با حباب اجتماعی انسانها از ارسطو تاکنون همواره مورد توجه شهرسازان و نظریه پردازان شهری بوده و هست (Douglas,2003). فضاهای عمومی مشتمل بر فضاهای شهری گوناگونی چون: خیابانها، معابر، میادین، پلازاها، پارکها، زمینهای بازی، سیتی هالها، مال ها، سواحل و کناره ها و سایر فرمهای فضاهای تجمع می باشند(Car : 1992,lang 1994 & Douglass : 2003) و از نظر فعالیتی می توانند جهت تامین یک فعالیت ویژه طراحی و برنامه ریزی شوند و یا آنکه مانند میادین و پلازاها دارای تنوع کالبدی و فعالیتی و در نتیجه اجتماع پذیری بیشتر باشند.
🏠 یکی از نیازهای اساسی محیط شهری، امنیت شهری است که ابزارهای مهم تحقق آن پیشگیری از جرم است. در گذشته راهبرد مقابله با جرایم به طور عمده متکی برسرکوب فیزیکی بود. در این راهبرد توجه اندکی به عوامل ساختاری، طراحی و برنامه ریزی شهری، اقتصادی، … درایجاد رفتارهای مجرمانه می شد.اما امروزه سخن از ضرورت اتخاذ راهبردهای جدید و نوآورانه برای پیشگیری از جرایم، در مراحل اولیه و تمرکز بر عوامل بنیادی ناامنی در شهرهاست. هدف جرم شناسی پیشگیرانه به کار بردن فنون مختلف به منظور جلوگیری از وقوع بزهکاری و پیشی گرفتن از بزهکار است. لذا در پیشگیری موقعیت مدار به گونه ای از جرم معطوف است که ازطریق اعمال مدیریت و مداخله در محیط، کاهش فرصت های جرم و افزایشی خطرات ناشی از ارتکاب بزه، با بزهکاری مقابله گردد. این اندیشه که خلق خوی هر ملت تحت تأثیر محیط جغرافیایی است از دیرباز وجود داشته است و فیلسوفانی چون سقراط در این باب رساله ای دارد و منتسکیو معتقد بود که میان نوع حکومت و آب و هوا و حاصلخیزی خاک ارتباط وجود دارد.
🏡 در محیط شهری ما با خیابان ها پیاده روها، میدان ها، پارک ها، ساختمان های مسکونی و اداری، بلوارها، … رو به رو هستیم که همه این وضعیت ها توسط مهندسین، مشاورین و معماران طراحی و ایجاد می گردند و طراحی درست این وضعیت ها توسط معماران و ایجاد اصول ساده پیشگیری از جرم در فرایند طراحی می تواند نقش بسیار مهمی در پیشگیری از وقوع جرم داشته باشد. به عنوان مثال: محوطه جلویی خانه هایی که مقابل فضای باز قراردارند، دارای نظارت طبیعی باشد که می تواند در پیشگیری از جرم نقش مهمی داشته باشد. و اینکه خیابان ها، کوچه ها، پیاده روها از نظر وسعت، نوع طراحی، وضعیت ظاهری و کیفیت آنها و حتی نوع آسفالت و سنگفرش پیاده روها و روشنایی بهسازی آنها و در طرز احساس افراد نسبت به یک مکان اثر می گذارد و در پیشگیری از وقوع جرم نقش مهمی دارد. با این توضیح می طلبد که مهندسین و معماران در طراحی ساختمان های شهری، میدان ها، خیابان ها… علاوه براستحکام، توجه جدی به مسئله چگونگی طراحی و ایجاد استانداردهای لازم و گنجاندن اصول ساده پیش گیری از جرم در فرایند طراحی می توان محیط های شهری امن تر سازند. این موضوع باید بخش اصلی و جدایی ناپذیر فرایند طراحی باشد. پس مهندسین و معماران می توانند با طراحی خود به نوعی در پیشگیری از وقوع جرم سهمی داشته باشند و به امنیت شهری کمک بسزایی نمایند.
فرسودگي به معناي فرايند از دست رفتن و يا تضييع كارايي يك پديده است كه مي توان در دوبعد كالبدي، كاركردي و يا هردو بعد حادث شود.
شکل گیری برخی از محلات و مناطق شهرهای بزرگ بنا به دلایل متعدد به گونهای است که با ضوابط و معیارهای شهرسازی و معماری امروز به ویژه در کلان شهرها مغایرت دارد. این بافت به مرور زمان فرسودهتر شده و علاوه بر فرسودگی ابنیه، شبکه تاسیسات شهری آنها نیز فرسوده شده و کارکردهای شهری خود را از دست می دهند.
دلایل زیادی وجود دارد که مردم ترجیح میدهند منازل خود را در این بافتها، نوسازی نکنند. نوسازی و بهسازی این نوع بافتها، توجه و اهتمام ویژه دولت و شهرداریها و همکاری مردم را میطلبد.
بافتهای فرسوده شهری، محلات فرسودهای در فضای شهری است که مسائل و پیچیدگیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و شیوه خود را دارد .این محلات و بافتها از یک سو دارای ریشههای سکونتی ارزشمند با غنای فرهنگی، اجتماعی و معماری است و از طرف دیگر به جهت فرسودگی شدید، نبود دسترسی مناسب به خدمات شهری و بهداشتی، وجود مشکلات اجتماعی و امنیتی و آسیبپذیری در برابر زلزله، سیل و آتش سوزی و نیز عدم تطابق با زندگی امروز شهری و شهرسازی مدرن دارای مشکلات رو بنایی و زیر ساختی هستند.
🎊بافت فرسوده به بلوک هایی اطلاق میشود که هر سه شرط ذیل را دارا باشند:
1. ناپایداری: 50% از بناهای موجود در بلوک ناپایدار بوده و از استحکام لازم برخوردار نباشند.
2. نفوذناپذیری: حداقل 50% معابر بلوک دارای عرض کمتر از 6 متر باشد.
3. ریزدانگی: حداقل 50% عرصه ساختمانها در آن بلوک شهری مساحتی کمتر از 200 مترمربع داشته باشند
🎊بافتهای فرسوده به سه دسته زیر تقسیم میشود:
الف – بافتهای دارای میراث فرهنگی
ب – بافتهای شهری (فاقد میراث فرهنگی)
ج – بافتهای حاشیهای (سكونتگاههای غیررسمی)
🎊انواع مداخله در این بافتها براساس میزان وفاداری به گذشته در 3 گروه بهسازی، نوسازی و بازسازی قرار میگیرند که هر یک تعاریف خاص خود را دارند و اقدامات ویژهای را میطلبند:
«بهسازی»
در این نوع مداخله اصل بر وفاداری به گذشته و حفظ آثار هویت بخش در آنهاست. فعالیت بهسازی با هدف استفاده ازامكانات بالقوه وبالفعل موجود و تقویت جنب های مثبت، وتضعیف جنبههای منفی از طریق حمایت، مراقبت، نگهداری، حفاظت، احیا، استحكام بخشی، وتعمیر صورت میپذیرد. دخالت در این بافتها مستلزم رعایت ضوابط و مقررات سازمان میراث فرهنگی است.
«نوسازی»
در این نوع مداخله حد وفاداری به گذشته از انعطافپذیری بیشتری برخوردار است و برحسب مورد از مداخله اندك تا تغییر را میتواند شامل شود. فعالیت نوسازی با هدف افزایش كارآیی و بهرهوری، بازگرداندن حیات شهری به بافت است و ازطریق نوكردن، توان بخشی، تجدید حیات، انطباق و دگرگونی صورت میپذیرد.
«بازسازی»
در این نوع مداخله نه تنها هیچ الزامی برای حفظ گذشته وجود ندارد بلكه با هدف ایجاد شرایط جدید زیستی وكالبدی - فضایی و از طریق تخریب، پاكسازی و دوباره سازی صورت میپذیرد.
🎈پيش از اينكه بخش خصوصي و سازمانهاي بخش سوم (سازمانهاي غيردولتي)، مشاركت كنند، اين وظيفه دولت است كه با كليه مالكان و صاحبان نفوذ شهري به توافقهايي براساس سياستهاي معيني برسد تا راه توسعه و اداره شهر را با مشاركت فعالان كليدي در آن، تعيين كند. دولت محلي بايد اين را بپذيرد كه شهر متعلق به همه ساكنان آن اعم از بازرگانان، صنعتگران، دانشگاهيان، زاغهنشينان و پولداران است، با فعال شدن گروههاي ساكن شهر، دولتمردان محلي، چه مدير و چه قانونگذار، با چالش بزرگي براي به دست آوردن اعتماد و حمايت مجدد عمومي مواجه خواهند شد. دولتهاي محلي لازم خواهند ديد تا روشهاي خود را در ايجاد ارتباط با ديگر شركا در اداره شهر مورد تجديدنظر قرار دهند. همچنين لازم خواهند ديد كه با اقشار گوناگون اجتماعي به عنوان مشتري يا به عنوان شريك برخورد كنند و چگونه بتوانند به عنوان نگهبانان كارآزموده و مؤثر در حفاظت از منابع و اموال مردم عمل كنند.
🎈با تأكيد بر مشاركت در حل مشكلات شهري، دولتهاي محلي بايد نيروهاي فعال و اهرمهاي فشار هر يك از بخشهاي شهري را بشناسند و كوتاهترين راه براي جلب مشاركت شهروندان را براي حل مشكلات شهري پيدا كنند. نقش اصلي دولت محلي در شهر اين است كه شركاي فعال را براي مشاركت در توسعه اداره شهر تشويق كند تا هر كدام بر حسب گرايشهاي خويش، مشاركت داشته باشند. در اين رابطه تمام دستاندركاران توسعه شهري، اعم از شركتهاي تابع بخش خصوصي، جوامع و تشكيلات تهي دستان شهري و گروههاي ذينفع طبقه متوسط بايد هر كدام نقشي فراخور حال خويش داشته باشند. همچنين دولت محلي بايد سعي خود را براي جلب سرمايهها و كمكهاي خارجي و نيز وارد كردن فنآوريهاي جديد، از طريق همكاري با شركتهاي خارجي، به كار گيرد. هدف اصلي در اين رابطه تقويت زيرساختهاي شهري و بالابردن سطح درآمد اجتماعات محلي شهري و بهبود شرايط زندگي آنان از طريق تقويت حس اعتماد به نفس آنان براي اداره امور محلي خويش است. اين امر از طريق مطالعه و درك توانهاي كليه افراد و گروههاي دست اندكار توسعه شهري مقدور خواهد بود.
🎈بديهي است مشاركت و برخورد شراكتي در اداره شهرها هدف نهايي نيست، بلكه راهي براي برقراري ارتباط درست و انجام همكاريهاي لازم به شكل مؤثر است. اين فعاليتها ممكن است توسط بخش دولتي تاكنون انجام شده است، اما اگر توسط هر سه بخش دولتي، خصوصي و بخش سوم (اجتماعات محلي) با روشهاي مشاركتي انجام شود، نتايج مؤثرتري در بر خواهد داشت. در اين رابطه بهترين تجربههاي جهاني در اين مورد براي همايش هابيتات دوم در استانبول گردآوري و ارائه گرديد. در اين همايش، انواع ممكن مشاركت و انجام كارهاي مشاركتي ارائه شد كه البته اين روشها را نميتوان گفت بهترين روشهاي ممكن است. بديهي است دولتهاي محلي بايد، در عمل، انواع راهكارهاي عملي را تجربه كنند و از هر تجربهاي درسهاي لازم را براي پيدا كردن راه كارهاي عملي، بياموزند. همچنين تجربههاي ديگران كه در شهرهاي ديگر به دست آمده است مطالعه كنند و از آنها نيز درسهاي لازم را استخراج كنند و با نيازهاي خود منطبق سازند.




















