انواع آلودگیهای هوا عبارتاند از:
گازهای شیمیایی سمی که غالباً حاصل واکنشهای سوخت ناموزون، که وجودش در لایههای پایینی هوا کره تأثیرات خطرناکی بر سلامتی جانداران دارد.
گازهای حاصل از سوختن چون دیاکسید گوگرد، اکسیدهای ازت، مونوکسید کربن، سولفید هیدروژن و بعضی گازهای گلخانهای.
گازهای گلخانه ای همچون :
دی اکسیدکربن، متان و فلوئوروکربن ها فلزات سنگین همچون :
آرسنیک ، سرب ، روی ، مس ، کرون ، جیوه و کادمیوم که در اثر فعالیتهای صنعتی وارد هوا می شوند.
از اصلیترین عوامل از بین رفتن و تخریب زیستبومها میتوان به:
سوزاندن و قطع درختان به منظور تهیه ذغال و هیزم، قطع درختان برای تولید الوار و مصالح ساختمانی و صنعتی و گسترش بیرویه شهرها و کارخانهها اشاره کرد.
پیمان کیوتو پیمانی است بینالملی به منظور کاهش صدور گازهای گلخانهای، که عامل اصلی گرمشدن زمین در دهههای اخیر محسوب میشوند.
این پیمان که پیماننامهٔ ریو را تکمیل و ترمیم میکند در چارچوب سازمان ملل متّحد شکل گرفت.
طی سالهای اخیر با افزایش گازهای گلخانهای نظیر متان، دی اکسید کربن، بخار آب و اکسید نیتروژن در جو زمین، دمای کره در حال افزایش میباشد که این امر باعث ایجاد تغییرات ناخوشایند در محیط زیست خواهد شد.
از این رو در سال ۱۹۹۷ طی پیمانی معروف به کیوتو کشورهای صنعتی متعهد شدند که ظرف ده سال آینده میزان انتشار گازهای گلخانهای خود را ۵٪ گاهش دهند و به کشورهای در حال توسعه کمکهای مالی برای افزایش ضریب نفوذ استفاده از انرژیهای تجدید پذیر نظیر انرژی خورشیدی و بادی، اعطا نمایند.
البته CFC که از گازهای صنعتی میباشد نیز از جمله گازهای گلخانهای محسوب میشود، این گاز در گذشته بطور وسیع در کندانسورهای یخچال و بمنظور خنک کردن درون یخچال بکار میرفت،
اما امروزه به دلیل ایجاد اثر گلخانهای، استفاده از آن در بسیاری از کشورها ممنوع شدهاست
مراکز شهری موفق، تصادفی به وجود نمی آیند؛
این مراکز الزاما نتیجه شرایط اتفاقی تاریخی، جغرافیایی و یا اقتصادی نیستند؛
مراکز شهری موفق نتیجه تصمیم سازی ها،تصمیم گیری، اقدامات صحیح مردم و سازمان های عمومی و خصوصی هستند.
هرچند بسیاری از شهرها با تلاش های عمومی و خصوصی هماهنگ دستخوش تحولات سازنده و اساسی شده اند، ولی هیچ فرمولی آسان یا روش مطمئن همه شمولی برای تضمین توسعه یک مرکز موفق وجود ندارد.
هر شهر متفاوت از شهر دیگری است و دارای قابلیت ها، دارایی ها، شخصیت و فرصت های خاص خود است.
فراموش نکنیم که "هر شهر، راه مختص خود را برای تعریف و دستیابی به موفقیت دارا می باشد."
سای پامیر
شهر بزرگترین بستر سکونت و فعالیت جمعی بشر بوده و ماهیت آن تجمع و تعامل اجتماعی جهت رسیدن به اهداف عالیه بشر می باشد.
آنچه مسلم است شهر برای بقای خود نیازمند "وحدت اجتماعی"، و جهت اعتلای وجودش نیازمند انسجام، تعاملات اجتماعی و حس تعلق به مکان شهروندانش می باشد.
در این راستا فضاهای شهری به عنوان بستر کالبدی_فضایی تعاملات اجتماعی و خاطره سازی، نقش تعیین کننده ای در شاخص های انسجام اجتماعی داشته و می توانند با توجه به چشم انداز و ارزش های جامعه در فعالیت های جمعی که منجربه وحدت، هویت، نشاط و شادی، تعاملات، هم افزایی و...خواهند شد، نقش خود را ایفا کنند.
مثمر ثمر خواهد بود اگر دوباره فضاهای شهری به عنوان مکان های انعطاف پذیر جمعی احیا شده و به عنوان یکی از مهمترین بسترهای اعتلای اجتماع ها، در برنامه ریزی و طراحی های سکونتگاه های جدید ارزش و جایگاه خود را بازیابند.
*در دنيای امروز كه انسانها از هم دورتر و دورتر ميشوند، يكي از كاربردهای عناصر مبلمان شهري، رفتارسازي و تسهيل ارتباط مردم است.
امروزه چگونگي طراحي مبلمان شهري ميتواند باعث تشديد ارتباط مردم شود و بين آنها روابط اجتماعي بيافريند.
به همين دليل است كه در طراحي مبلمان جديد، طراحيهاي قوسدار، نيمدايره، مارپيچ و روبروی هم توصيه ميشود، چون ارتباط اجتماعي را توسعه ميدهند.
*تركيب طبيعت با فضاهاي شهري، نكته ديگري است كه طراحان بايد به آن توجه كنند.
توسعه فضاهای سبز از طريق طراحي باغچهها و گلدانهای شهری، در راستای چنين تفكری است.
همچنين نزديكتر كردن جانوران (مثل پرندهها) به فضاهاي شهري نيز از رويكردهاي نوين و معاصر است.
*راهكار ديگري كه بر مبناي اين رويكرد مورد استفاده قرار ميگيرد، توجه به آب و حركت آب در فضاهاي شهري است. ثابت شده است كه صداي آب به انسان آرامش ميبخشد.
در فضاي شهري امروزي، طرحهايي ارائه ميشوند كه در آنها صداي آب و در واقع موسيقي طبيعت در مبلمان شهری مترنم ميشود.
*عامل مهم ديگر در طراحي عناصر مبلمان شهري بحث فرهنگ است.
امروزه متأسفانه شهرهاي ما رفته رفته شبيه به هم ميشوند.
معماري فضاي شهر و خيابان امروزی، در حال گذر از تغييرات عمدهاي است و اين مسأله بلای جان انسان معاصر شده است.
طراحي اجزاي مبلمان شهري براي هر منطقه كاملاً بايد با توجه به فرهنگ آن منطقه صورت پذيرد و هویت آن مکان را تداعی کند.
اين، مسألهاي است كه باعث هويتبخشي به شهر و اجزاي آن ميشود.
به طور مثال ما در معماري ايران زمين، داراي شيوههايي چون شيوه پارلي، پارتي، خراساني، رازي، آذربايجاني و اصفهاني بودهايم.
*ايمني، نكته ديگري است كه در طراحي مبلمان شهری بايد مد نظر قرار گيرد.
يك عنصر مبلمان شهري در هنگام استفاده نبايد كمترين آسيبی براي كاربر خود ايجاد نمايد.
عدم استفاده از لبههاي تيز و پرهيز از كاربرد مواد و رنگهای شيميايی آسيبرسان، از جمله راهكارهای كلی در این زمینه به شمار می آیند.
ارکستر به مجموعهای از نوازندگان و سازهایی که باهم به اجرای قطعات موسیقی میپردازند، اطلاق میشود و در واقع به معنی گروه همنوازان و هم آوایی سازهاست.
ارکستر سمفونی، که بهعنوان بزرگترین نوع ارکستر شناخته میشود، بدان معناست که در آن از تمام سازها استفاده شده و تقریباً تمامی سازهای موسیقی کلاسیک غربی در آن وجود دارد.
ارکستر سمفونی متشکل از سازهایی می باشد که در ریشه ها با هم در ارتباط اند و به همین دلیل در کنار هم ارائه می شوند.
رهبر اکستر(conductor) مهمترین عضو یک ارکستر سمفونیک بوده، شناخت کاملی از تمامی گروه ساز ها دارد و از نظر تئوری برترین عضو ارکستر می باشد، نوازندگان را راهنمایی می کند و ضرب و ریتم میزان ها را یادآور می شود.
حال شهر نیز به مثابه یک کل متشکل از اجزای هم آهنگ، تشابه های بسیاری با یک ارکستر سمفونیک دارد؛
دارای گروه ها و جریان های مختلفی بوده که هر کدام با متفاوت بودن رسالتشان در ریشه ها یکی هستند و هدف نهایی شان مشترک می باشند.
حال اگر این گروه ها در این راه با همدیگر در ارتباطی موزون و هماهنگ بوده، هر گروه جایگاه و رسالت خود را ارزشمند بداند و وظیفه خود را به بهترین نحو انجام دهد و در نهایت همگی توسط یک رهبر [که میتواند یک شهرساز باشد] هدایت و راهبری شوند، می توانند به نظم و ریتم یکسانی رسیده و در راستای خلق یک اثر زیبا که همان شهر زیباست، حرکت کنند.
"به امید شهرهایی پیشرو در خلق یک کل واحد"
برنامه ریزان شهری در شهرهای عمده سراسر جهان چگونگی سفرهای ما را مورد بازاندیشی قرار داده و بسیاری بر این باورند که پیاده مداری باید دارای نقشی اساسی باشد
شهرهای آمستردام ،کپنهاگ، هلسینکی، زوریخ و هامبورگ همه به سوی آینده ای حرکت میکنند که در آن خیابانها افراد بیشتر و ماشین کمتری داشته باشند
* هلسینکی فنلاند
برنامه توسعه هلسینکی هدفی را برای ساکنین در نظر گرفته است که تا سال ۲۰۵۰ تمام سفرهای روزانه را به صورت پیاده یا با دوچرخه انجام دهند
* کپنهاگ دانمارک
کپنهاگ با پیشبینی آیندهی تحرک پایدار، ابتدا در دهه ۱۹۶۰ مکانهایی را منحصراً برای عابران پیاده ایجاد کرد
امروزه این شهر به شبکه دوچرخهسواری خود مشهور بوده و پیادهروهای بسیار پراکنده آن توسط شکلهای مختلف حمل و نقل به هم پیوسته هستند
* زوریخ سوئیس
از آنجا که از اواسط دهه ۱۹۹۰ پیاده مداری در اولویتِ شهر زوریخ قرار داشته است، در حال حاضر ۳۴ درصد از سفرها در این شهر به صورت پیاده یا با دوچرخه صورت می گیرند
* هامبورگ آلمان
در هامبورگ شبکه سبز، فضاهای سبز عمومی را در شهر به هم متصل ساخته و حملونقل فعال را تشویق میکند. هدف این شبکه سبز، نه تنها کاهش حرکت ماشینها در منطقه مرکزی، بلکه نیاز به استفاده از آنها بوده است، که نشان میدهد شهرهای بزرگ میتوانند پیاده مدار بوده و برای مردم طراحی شوند
* آمستردام هلند
آمستردام با قرار دادن محدودیتهای سرعتی در بیشتر خیابانهای شهر و طراحی فضاهای خاص بدون ماشین، به حملونقل قدرتمند پویا دست یافته است
چنانچه بخواهیم قیاسی ارگانیک برای بیان پارادایم شهر همچون هویتی جمعی به کار گیریم، شاید ساده ترین راه این است که با اندیشه الکساندر همراه شویم که شهر درخت نیست.
یک درخت را میتوان با یک ساختمان منفرد مقایسه کرد.
شهر را میتوان بیشتر شبیه به یک "جنگل" دانست. شاید حتی بهتر از یک جنگل، شهر یک "اکوسیستم" باشد.
از این رو، یک شهر (اکوسیستم) که دارای ساختار (جنگل) است در بطن خود دارای بسیاری از عناصر، روندها و فرایندهایی است که یک کل پویا رو ایجاد میکنند.
این نگرش نسبتا مقبول به ما کمک میکند که دریابیم شهر چه نوعی از "کل" است و اجزای آن چگونه به یکدیگر مرتبط هستند، موقعیت های رقابتی چگونه به صورتی پویا در هم آمیخته اند و نهایتا سناریوها چگونه به وقوع می پیوندند.
این دیدگاه همچنین به ما متذکر می شود که یک درخت(ساختمان منفرد) واحدی خودمختار و منزوی نیست و لازمه بقای آن هماهنگی با بافت اطراف و ارتباط مثبت با آنان می باشد.
بنابریاین شهر همچون یک اکوسیستم، محیط ساخته شده ای شایسته ی ساکنان انسانی آن را پدید می آورد.
یاداشتی از استفان مارشال




















