شهرسازان نوین (NGO)

ارائه دهنده خدمات نوین: جغرافیا، شهرسازی، عمران، معماری، نقشه برداری

شهرسازان نوین (NGO)

پویا عاشوری
شهرسازان نوین (NGO) ارائه دهنده خدمات نوین: جغرافیا، شهرسازی، عمران، معماری، نقشه برداری

تعاریف‌ .دامنه و اهداف جغرافیای روستایی

تعاریف.دامنه و اهداف جغرافیای روستایی

 تعاریف.دامنه و اهداف جغرافیای روستایی

 شالوده و تعریف جغرافیای روستایی

قبل از تعریف جغرافیای روستایی خود پدیده روستا باید تعریف شود :

روستا پیش از اینکه یک واحد اقتصادی یا اجتماعی باشد یک واحد جغرافیایی است این واحد جغرافیایی ظرفی است که اجتماع و اقتصاد آن بجز مظروف آن نمی تواند باشد . بنابراین هر نوع مطالعه و تحقیق در واحد روستا که با مطالعه و شناخت بستر اصلی واحد جغرافیایی بعنوان مبنا و سراغاز کار انجام شود ،روستا شناسی جغرافیایی است.به عبارت دیگر روستا شناسی در جغرافیا باید انسانها و مسائل اجتماعی و اقتصادی آنها پیوسته با زمین زیر پا و محیط جغرافیایی شان در نظر بگیرد . با این نگرش در جغرافیای روستایی ،شناخت و بررسی ساختاری-کارکردی اجتماع روستایی در مکان است . به عبارتی ، بررسی ، تحلیل و شناخت اجتماع روستایی با توجه به نقش و اهمیت نیروهای گوناگون ، طبیعی و انسانی در پرپایی فضای حاصل از فعالیت های زراعی و غیر زراعی روستایی و نیز ساختار و کارکرد های گوناگون آن در مکان است.

روستا محل سکونت گروهی نسبتا کوچکی از مردم که معمولا از رقم 5000 نفر، جمعیت ساکن آن کمتر است و دارای روابط سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بوده و دارای نوعی اتحاد و انسجام است.

جغرافیای روستایی عبارت از تنظیم دستور کار اصولی بر اساس داده های حاصل از پژوهش های بنیادی برای امایش منطقی روستا و توسعه امور روستایی است . در جغرافیای روستایی آمایش و توسعه روستا ،برای رفاه روستائیان و بهتر زیستن آنان،در سایه بهبود یافتن  زیربنای فعالیت اقتصادی (کشاورزی و دامپروری ) مد نظر قرار می گیرد.

دامنه و قلمروی جغرافیای روستایی

جغرافیای روستایی در گذشته به توصیف قلمروهای روستا و اراضی زراعی و سبک خانه های روستایی اطلاق می شد اما بعد از جنگ جهانی دوم همراه با گسترش جغرافیای شهری ماهیت کاربردی و توسعه ای پیدا کرده و تاکید خاصی بر وضعیت اقتصادی و درامد مردم روستاییی و توسعه فرهنگی و اجتماعی روستاها دارد .

دامنه

جغرافیای روستایی بر مبنای شناخت کلی واحد روستا استوار است.روستا یا ده محلی است شامل:مزرعه ها،باغها ،مرتع ها ،جنگل ها،خاکها،... و در آن مردمی زندگی می کنند که بخش اعظم درامد انان از طریق یکی از فعالیت های کشاورزی تامین می شود  و به این ترتیب ،موضوع های بی شمار و گوناگون  در قلمرو جغرافیای روستایی قرار می گیرد.

بعنوان مثال :

1-   محیط طبیعی

2-مسائل انسانی

3-فضا و چشم انداز خاص.

جغرافیای روستایی شاخه ای از جغرافیای انسانی که رابطه ی تنگاتنگی با طبیعت محیط پیرامونی روستا و بافت تولیدی آن دارد و در واقع گرایشی از جغرافیای مسکن بوده که خود به سه شاخه شهری و روستایی و کوچ نشینی تقسیم می شود .  

اهداف جغرافیای روستایی

یکی از اهداف روستا طرح عمران روستایی است که به چشم انداز روستایی حاصل ارتباط و پیوند سازمان اقتصادی-اجتماعی و تکنیک کار در رابطه با بستر و محیط جغرافیا روستاست که این عمران واقعی زمانی تحقق می یابد که روستاها بتواند با تولید مواد غذایی کافی به جمعیت ها و آن بخش از تولیدات کشاورزی لازم برای صنایع ،چنان گامی بردارد که از بار تحصیلات ناشی از اضافی جمعیتی روستا و ناحیه بکاهد.

هدف از برنامه ریزی روستایی، یکی شناخت و آگاهی کافی از وضع موجود روستاها از نقطه نظرهای عوامل فیزیکی مانند داده های طبیعی، وضع ساختمانی روستا، سیما و بافت روستا، تاسیسات عمومی و شبکه راهها. عوامل اجتماعی مانند نحوه زندگی، روابط بین مردم، جمعیت موجود، آشنایی با فرهنگ ها و سنت ها. عوامل اقتصادی مانند کشاورزی، صنایع روستایی، دامپروری و مانند آن می باشد. در مطالعات وضع موجود روستاها، خواه ناخواه نکات مثبت و منفی عواملی که می توانند در سطح منطقه به توسعه و گسترش منطقه ایی منجر شوند، با توجه به آنچه که در سطح روستاها از نظر نیروی انسانی، امکان استفاده از منابع موجود و چگونگی کاهش محدودیت ها وجود دارند، بررسی می شوند.

هدف کلی جغرافیای روستایی

انجام پروژه های ضروری برای شناخت ویژگیهای روستاهای کشور، به منظور آگاهی از تجربیات و برنامه‌های اجرا شده در زمینه توسعه روستایی و استفاده از نتایج حاصله برای دستیابی به هدف نهایی توسعه پایدار در مناطق روستایی، از طریق ایجاد زیر ساختهای لازم برای افزایش اشتغال و درامد روستاییان.مهمترین هدف، جامعه روستایی مناسب را در غالب منطقه ای به نحوی مطلوب پایه گذاری کند.

 

 

 

منابع و ماخذ

1-موسی کاظمی ،مهدی،جغرافیای شهری و روستا شناسی،تهران،1383،انتشارات پیام نور ،صفحات 12 و 13

2- مستوفی الممالکی،رضا،مبانی جغرافیای روستایی،انتشارات وصال،صفحه30

3--گلزاری، مسعود، جغرافیای شهری و روستا شناسی ،تهران ، 1386، صفحه 28

 4-فرید،یدالله،کاربرد جغرافیا در روش تحقیق شهر وروستا،تبریز،1384،صفحات 239 و 240

5- http://www.geo-data.blogfa.com/

6-- http://rural.ut.ac.ir

برچسب‌ها: تعاریفدامنه و اهداف جغرافیای روستایی


موضوعات مرتبط: برنامه ریزی روستایی

تاريخ : جمعه ۱۳۹۸/۰۲/۲۰ | 1:26 | نویسنده : پویا عاشوری |

توسعه روستایی چیست؟

توسعه روستایی چیست؟

مقدمه:
انسان پیش از آموختن کشاورزی و کشف فنون و ابزارهای مختلف, برای تامین نیازهای زندگی خود به کوچ و چندجانشینی می‌پرداخت. انسان‌ها برای تامین غذای موردنیاز خود و یافتن مکانی مناسب برای سکونت, به مکان‌های مناسب دارای منابع طبیعی (مرتع, آب, حیوانات) مهاجرت می‌نمودند. از زمانی که انسان کشاورزی را آموخت و توانست ابزارهای مورنیاز زندگی خود را بسازد به یکجانشینی روی آورد و روستاها متولد شدند. روستاها یا دهات, اولین مراکز اجتماعی زندگی نوین انسان محسوب می‌شوند. 

طبق تحقیقات باستان‌شناسان, قدیمی‌ترین دهکده‌های جهان که تاکنون بوسیله حفاران پیدا شده, در خاورمیانه واقع است. دو روستا در ”جارمو“ و ”تپه سربین“ واقع در ایران و عراق امروزی, نشان می‌دهد که یکجانشینی یا تشکیل اجتماعات روستایی, دست‌کم به 10000 سال پیش بر می‌گردد. 

با رشد و تکامل مراکز روستایی و ظهور کسب‌وکارهایی غیرازکشاورزی (تجارت, خدمات, حکومت‌) شهرها بوجود آمدند. بخاطر تمرکز بالای جمعیت در مناطق شهری توام با رشد پرشتاب صنایع و خدمات, به سرعت شهرهاتوسعه پیدا کردند در حالیکه روستاها به کندی حرکت نمودند. 

 

روستا چیست؟

”ده“ (یا ”قریه“) به معنی سرزمین است. از نظر تقسیمات کشوری, ”ده“ (یا ”روستا“ ویا ”آبادی“) در ایران, کوچکترین واحد سکونتی و اجتماعی-سیاسی است. کشور به چندین استان (دارای استاندار), هر استان به چند شهرستان (دارای فرماندار), و هر شهرستان به چند بخش (دارای بخش‌دار), و هر بخش به چند شهر (دارای شهردار) و روستا (دارای کدخدا) تقسیم می‌شود. البته به مجموعه‌ای از چندین ده هم دهستان گفته می‌شود که مسؤول آن دهیارنامیده می‌شود. 

مطابق سرشماری‌هایی که در کشور انجام می‌شود, به نقاطی که کمتر از 5000 نفر جمعیت داشته باشند روستا, و به نقاط بیش از 5000 نفر شهر گفته می‌شود. البته استثنائاتی نیز (علیرغم ملاک مذکور) وجود دارد. مردم روستا, از طریق کشاورزی امرار معاش می‌کنند به همین جهت بعدها, در تعریف روستا, شغل کشاورزی نیز به عنوان اساس کار روستاییان اضافه گردید. البته تعاریف دیگری نیز از روستا (یا ده) در کشور وجود دارد که از مجموع آن‌ها می‌توان این تعریف را ارایه نمود. 

روستا, عبارت از محدوده‌ای از فضای جغرافیایی است که واحد اجتماعی کوچکی مرکب از تعدادی خانواده که نسبت به هم دارای نوعی احساس دلبستگی, عواطف و علائق مشترک هستند, در آن تجمع می یابند و بیشتر فعالیت‌هایی که برای تامین نیازمندی‌های زندگی خود انجام می‌دهند, از طریق استفاده و بهره‌گیری از زمین و در درون محیط مسکونی‌شان صورت می‌گیرد. این واحد اجتماعی که اکثریت افراد آن به کار کشاورزی اشتغال دارند در عرف محل, ده نامیده می‌شود . 

براساس مطالعات جهانی, تعریف روستا در کشورهای مختلف,‌ دارای تفاوت‌هایی می‌باشد. مثلاً در آمریکا بیشتر بر مفهوم ”مناطق روستایی“ تاکید می‌شود که بیانگر نواحی دارای چگالی جمعیتی کم است در حالیکه در بعضی کشورهای دیگر همچون ایران نیز روستا بر اساس میزان جمعیت تعریف می‌شود. به عنوان مثال, ملاک جمعیت روستا در فرانسه 2000 نفر, در بلژیک5000 نفر,‌ در هلند 20000 نفر و در ژاپن 30000 درنظر گرفته شده است . 

 

توسعه روستایی چیست؟

از چند سده اخیر و با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در جهان, عقب‌ماندگی مناطق روستایی بیشتر عیان گردیده است. از آن‌جاییکه عموماً روستاییان نسبت به شهرنشینان دارای درآمد کمتری هستند و از خدمات اجتماعی ناچیزی برخوردار هستند, اقشار روستایی فقیرتر و آسیب‌پذیرتر محسوب می‌شوند که بعضاً منجر به مهاجرت آنان به سمت شهرها نیز می‌شود. علت این امر نیز پراکندگی جغرافیایی روستاها, نبود صرفه اقتصادی برای ارایه خدمات اجتماعی, حرفه‌ای و تخصصی‌نبودن کار کشاورزی (کم‌بودن بهره‌وری), محدودیت منابع ارضی (در مقابل رشد جمعیت), و عدم‌مدیریت صحیح مسؤولان بوده است. به همین جهت, برای رفع فقر شدید مناطق روستایی , ارتقای سطح و کیفیت زندگی روستاییان, ایجاد اشتغال و افزایش بهره‌وری آنان, تمهید ”توسعه روستایی“ متولد گردید. 

بنا بر تعریف, برنامه‌های توسعه روستایی, جزئی از برنامه‌های توسعه هر کشور محسوب می‌شوند که برای دگرگون‌سازی ساخت اجتماعی-اقتصادی جامعه روستایی بکار می‌روند. اینگونه برنامه‌ها را که دولت‌ها و یا عاملان آنان در مناطق روستایی پیاده می‌کنند, دگرگونی اجتماعی براساس طرح و نقشه نیز می‌گویند. این امر در میان کشورهای جهان سوم که دولت‌ها نقش اساسی در تجدید ساختار جامعه به منظور هماهنگی با اهداف سیاسی و اقتصادی خاصی به عهده دارند, مورد پیدا می‌کند. از سوی دیگر توسعه روستایی را می‌توان عاملی در بهبود شرایط زندگی افراد متعلق به قشر کم‌درآمد ساکن روستا و خودکفاسازی آنان در روند توسعه کلان کشور دانست. 

در گذشته بعضی مدیران و سیاست‌گذاران امر توسعه, صرفاً بر ”توسعه کشاورزی“ متمرکز می‌شدند که امروز نتایج نشان داده است که توسعه روستایی صرفاً از این طریق محقق نمی‌شود. روستا جامعه‌ای است که دارای ابعاد اجتماعی مختلف است و نیازمند توسعه همه‌جانبه (یعنی توسعه روستایی) است نه صرفاً توسعه کسب‌وکار و نظامی به نام ”کشاورزی“. هرچند باید گفت که از طریق توسعه کشاورزی موفق نیز الزاماً توسعه روستایی محقق نمی‌شود. چون اولاً فواید توسعه کشاورزی عاید همه روستاییان نمی‌شود (بیشتر عاید زمین‌داران, بخصوص مالکان بزرگ, می‌شود), ثانیاً افزایش بهره‌وری کشاورزی باعث کاهش نیاز به نیروی انسانی می‌شود (حداقل در درازمدت) و این خود باعث کاهش اشتغال روستاییان و فقر روزافزون آنان و مهاجرت بیشتر به سمت شهرها می‌شود. 

 

استراتژی‌های توسعه روستایی

کشورها و مناطق مختلف جهان, متناسب با شرایط و اولویت‌ها, رویکردها و استراتژی‌های توسعه روستایی متفاوتی را در پیش گرفته‌اند. قطعاً نمی‌توان بدون درنظرگرفتن تجربیات جهانی در این زمینه و با تمرکز صِرف بر اشتغالزایی در روستاها (بدون درنظر گرفتن استراتژی توسعه روستایی) توفیق چندانی بدست آورد (که پایدار و ماندگار نیز باشد). چون اشتغالزایی و کارآفرینی در فضا یی مستعد رخ می‌دهد و بدون وجود آن فضا عملاً نمی‌توان متوقع موفقیتی پایدار بود. 

رویکردها و استراتژی‌های توسعه روستایی را اینگونه می‌توان تقسیم‌بندی نمود 

  • رویکردهای فیزیکی-کالبدی

استراتژی توسعه و بهبود زیرساخت‌های روستایی 

زیرساخت‌های روستایی را می‌توان سرمایه‌های عمومی و اجتماعی روستاها دانست که بدین جهت توسعه این زیرساخت‌های اجتماعی, فیزیکی و نهادی باعث بهبود شرایط و کیفیت زندگی و معیشت مردم محلی و ارتقای کارایی زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان خواهد شد. بعنوان مثال, توسعهزیرساخت‌های اجتماعی همچون تسهیلات و خدمات بهداشتی و آموزشی, باعث بهبود کیفیت منابع انسانی و افزایش توانایی‌های آنان (در جایگاه‌های فردی و اجتماعی) خواهد شد. منظور از ایجاد, توسعه و نگهداری زیرساخت‌های روستایی, صرفاً تزریق نهاده‌های سرمایه‌ای به یک جامعه با تولید سنتی نیست, بلکه هدف ایجاد سازوکارها, نهادها و مدیریت جدیدی است که در عمل نیازمند مشارکت وسیع روستاییان است. در واقع ایناستراتژی, با همکاری مردم می‌تواند به طور آگاهانه, ارادی و موفقیت‌آمیز از دوران طراحی, برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری گذر کرده و به شرایط مطلوب پایدار وارد گردد. 
 

  • رویکردهای اقتصادی:

استراتژی انقلاب سبز 

این استراتژی دارای دو معنای به‌نسبه متفاوت است: یکی به معنی دگرگونی کلی در بخش کشاورزی است به طوریکه این تحول باعث کاهش کمبود مواد غذایی در کشور و مشکلات کشاورزی گردد. دیگری به معنی بهبود نباتاتخاص (بویژه گسترش انواع بذرهای اصلاح‌شده گندم و برنج) و تولید زیاد آنان است. براساس مطالعات میسرا, انقلاب سبز باعث کاهش مهاجرت‌های روستایی نشده است و بعضاً باعث بروز اخلافاتی مابین نواحی روستایی (بخاطر بازده متفاوت زمین‌ها در این محصولات اساسی) نیز شده است . 

استراتژی اصلاحات ارضی 

اکثر کشورهای جهان, برای گذار از یک ساخت ارضی به ساختی دیگر, اصلاحات ارضی را در برنامه‌ریزی‌های توسعه روستایی خود گنجانده‌اند. به عبارت دیگر, تجدید ساختار تولید و توزیع مجدد منابع اقتصادی را از اهداف عمده برنامه‌های توسعه روستایی خویش قلمداد نموده‌اند. از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران امر توسعه (همچون میردال و تودارو), اصلاحات ارضی کلید توسعه کشاورزی است. البته در بعضی موارد نیز, به دلیل ساماندهی نامناسب خدمات پشتیبانی و تخصیص اعتبارات موردنیاز, چیزی به درآمد زارعان خرده‌پا افزوده نمی‌شود. 

استراتژی صنعتی‌نمودن روستاها 

اگرچه در این استراتژی, توسعه کشاورزی در فرآیند توسعه روستایی حایز اهمیت است اما در عین حال باید با توسعه فعالیت‌های صنعتی همراه شود. در بسیاری از کشورها (بخصوص آسیایی‌ها) صرفاً زراعت نمی‌تواند اشتغال کافی و بهره‌ور ایجاد نماید (ظرفیت زمین نیز محدود است) بدین جهت باید به ایجاد اشتغال سودآور غیرزراعی نیز پرداخت تا تفاوت درآمد شهرنشینان و روستانشینان افزایش نیافته و مهاجرت روستاییان به شهر کاهش یابد. در این راستا باید اقدامات ذیل صورت پذیرد: 
الف) ایجاد مشاغل غیرزراعی و فعالیت‌های درآمدزا, 
ب) رواج مراکز روستایی دست پایین. اهداف عمده این استراتژی را می‌توان اینگونه برشمرد: 
 

  • ایجاد اشتغال غیرکشاورزی برای روستاییان بیکار یا نیمه‌بیکار در یک منطقه
  • همیاری در جلوگیری از جریان مهاجرت به مراکز شهری
  • تقویت پایه‌های اقتصادی در مراکز روستایی
  • استفاده کامل (بیشتر) از مهارت‌های موجود در یک ناحیه
  • فرآوری تولیدات کشاورزی محلی
  • تهیه نهاده‌های اساسی و کالاهای مصرفی برای کشاورزان و دیگر افراد محلی

بیشتر اینگونه صنایع روستایی در کسب‌وکارهای خرد (کوچک‌مقیاس) شکل می‌گیرند که می‌تواند بخش عمده‌ای از آن را صنایع دستی تشکیل دهد. این صنایع دستی می‌توانند از ابزارهای پیشرفته‌تر برای کار خود بهره برده و بدلیل سادگی و مقبولیت بیشتر در جوامع روستایی و امکانات اشتغالزایی بیشتر, کمک بیشتری به بهبود وضعیت روستاییان انجام دهند. 

استراتژی رفع نیازهای اساسی 

این استراتژی در جستجوی اتخاذ شیوه‌ای است تا براساس آن نیازهای اساسی فقیرترین بخش از جمعیت روستایی را به درآمد و خدمات (در طول یک نسل), برطرف نماید. نیازهای اساسی شامل درآمد (کار مولد) و هم خدمات موردنیاز زندگی می‌شود. 

محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از: 
 

  • تغییر معیار برنامه‌های اجرایی از ”رشد“ به سمت ”نیازهای اساسی“ که از طریق اشتغال و توزیع مجدد صورت می‌گیرد (به عبارت دیگر از ”رشد اقتصادی“ به ”توسعه اقتصادی“).
  • چرخش از اهداف ذهنی به سمت اهداف عینی و واقعی
  • کاهش بیکاری

از این رو رفع نیازهای اساسی تهیدستان, در کانون مرکزی این استراتژی قرار می‌گیرد و اهداف رشدمحور جای خود را اهداف مصرفی می‌دهند که در مناطق روستایی با سرمایه و واردات کمتری (نسبت به بخش شهری) قابل انجام هستند. 
 

  • رویکردهای اجتماعی-فرهنگی:

استراتژی توسعه اجتماعی 

استراتژی توسعه اجتماعی محلی (جامعه‌ای), اهداف توسعه اقتصادی-اجتماعی را تواماً شامل می‌شود و نوید می‌دهد که هم پایه‌های نهادهای دموکراتیک را بنا نهد و هم در تامین رفاه مادی روستاییان مشارکت نماید. 

استراتژی مشارکت مردمی 

از این دیدگاه, مردم هم وسیله توسعه هستند و هم هدف آن. طرح‌های توسعه روستایی چه به لحاظ ماهیت طرح‌ها و چه به خاطر محدودیت امکانات و منابع دولتی, نیازمند مشارکت مردم در ابعاد وسیع هستند. در این استراتژی باید با تلفیق مناسب رویکردهای بالا به پایین و پایین به بالا, امکان مشارکت گسترده مردم را در فرآیند توسعه روستایی فراهم آورد. 

محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از: 

  • تاکید بیشتر بر نیازهای مردم
  • تشویق و افزایش مشارکت مردم در هر مرحله از فرآیند برنامه‌ریزی
  • بسط و ترویج سرمایه‌گذاری‌های کوچک, که مردم قادر به اجرای آن باشند
  • کاهش هزینه‌های مردم و در مقابل افزایش درآمدهای آنان
  • تشویق مردم در جهت تداوم و نگهداری پروژه‌های توسعه (افزایش آگاهی‌های مردم و کاهش زمان و هزینه طرح‌ها و پروژه‌ها)

مشارکت در حکم وسیله‌ای برای گسترش و توزیع دوباره فرصت‌ها با هدف اتخاذ تصمیم‌های جمعی, همیاری در توسعه و بهره‌مندی همگانی از ثمرات آن است. این مشارکت می‌تواند در تمامی مراحل مختلف تصمیم‌گیری, اجرا (عملیات, مدیریت و اطلاع‌رسانی), تقسیم منافع, و ارزیابی وجود داشته باشد. 
 

  • رویکردهای فضایی, منطقه‌ای و ناحیه‌ای:

استراتژی‌های تحلیل مکانی 

والتر کریستالر (1933) برمبنای نظریات جی.اچ.فون تونن و آلفرد وبر (1909) نظریه ”مکان مرکزی“ را ارایه نمود که براساس میزان جمعیت, نقش و کارکرد, فاصله, پراکندگی سکونتگاه‌های انسانی به شرح و تبیین ساختار (چارچوب) فضایی سکونتگاه‌ها و حوزه نفوذ آنان (و بالتبع سروساماندهی به نحوه چیدمان نقاط شهری و روستایی) می‌پردازد. متخصصان این زمینه با پذیرش علم جغرافیا (به عنوان تحلیل‌گر فضای زیست), به استفاده از نظریات برجسته دیگر در رابطه با تقسیم‌بندی فضایی-مکانی و ساماندهی فضا نیز مبادرت نمودند. 

سه نظریه مطرح در این زمینه را می‌توان به طور خلاصه اینگونه معرفی نمود: 
 

  • نظریه زمین‌های کشاورزی (جی.اچ.فون تونن): این نظریه به تحلیل چگونگی استفاده و سروساماندهی به زمین‌های کشاورزی می‌پردازد. براساس این نظریه فعالیت‌های کشاورزی و ارزش زمین‌ها متناسب با فاصله آن‌ها از بازار (شهری) تعریف می‌شود (دوایر متحدالمرکزی حول شهرها).

 

  • نظریه مکان‌یابی صنایع (آلفرد وبر): براساس این نظریه, صاحبان صنایع می‌کوشند مکانی را جهت استقرار کارخانه‌های خود برگزینند که با حداقل هزینه تولید محصول و توزیع آنان (هزینه‌های حمل‌ونقل) همراه باشد. در واقع زنجیره‌ای از جریان کالا, خدمات و اطلاعات (وزن و نحوه تعامل آن‌ها) ما را قادر به مکان‌یابی صحیح صنایع می‌کند.

 

  • نظریه مکان مرکزی (والتر کریستالر): براساس این نظریه, هر مکانی که موقعیت مرکزی می‌یابد با تولید و توزیع هرچه‌بیشتر کالا و خدمات در حوزه‌های اطراف (یا منطقه نفوذ) به تحکیم موقعیت مرکزی خود می‌پردازد, به همین خاطر, چنین مکان‌های مرکزی, خدمات بیشتری را در خود متمرکز می‌سازند. برمبنای این نظریه, نقاط مرکزی در قالب نظامی سلسله‌مراتبی (مبتنی بر جمعیت, فاصله, نقش یا کارکرد) عمل می‌نمایند. طبق این نظریه, خریداران, کالاها و خدمات موردنیاز خود را از نزدیک‌ترین بازار فروش دردسترس تهیه می‌کنند.

 

  • استراتژی توسعه روستا-شهری

از پایان دهه 1970, در واکنش به زوال الگوهای توسعه و پس از استراتژی ”نیازهای پایه“ سازمان جهانی کار (1976), استراتژی توسعه روستا-شهری یا منظومه کشت-شهری (اگروپولیتن) مطرح گردید. برای درک بهتر این استراتژی باید الگوی ”مرکز-پیرامون“ و استراتژی نیازهای پایه را دانست. تحقیقات فریدمن (در آمریکای جنوبی) نشان داده است که می‌توان فضای زندگی را به دو بخش ”مرکز“ و ”پیرامون“ تقسیم نمود که رابطه بین این دو نظام, استعماری است و پیامد آن قطبی‌شدن در مرکز و حاشیه‌ای‌شدن در پیرامون است. استراتژی نیازهای پایه نیز چرخش آشکاری بود از استراتژی‌های متداول تولیدمحور, صنعت‌مدار و شهرگرا به سمت استراتژی‌های مردم‌محور, کشاورزی‌مدار و روستاگرا. استراتژی روستا-شهری برمبنای الگوی مرکز-پیرامون (تجمع سرمایه و منافع در نقاط شهری) و متاثر از استراتژی نیازهای پایه (رفع فقر و ایجاد اشتغال, خوداتکایی, و تامین مایحتاج اصلی), این محورها را برای توسعه مناطق روستایی پیشنهاد می‌کند: درون‌گرایی, حفاظت‌گرایی, خودگردانی (خودکفایی), و نهادینه‌سازی مشارکت. 
 

  • استراتژی یوفرد

این استراتژی برپایه نقش فعالیت‌ها و کارکردهای شهری در توسعه روستایی (و منطقه‌ای) تعریف می‌شود که شامل این مراحل می‌گردد: تجزیه و تحلیل منابع ناحیه‌ای, تدوین نقشه تحلیلی منطقه, تحلیل نظام سکونتگاهی, تحلیل ارتباطات فضایی, تحلیل دسترسی‌ها (ارتباطات), تحلیل شکاف عملکردی, تنظیم استراتژی‌های توسعه فضایی, تعیین نارسایی پروژه‌ها و برنامه‌های توسعه, بازبینی و نهادینه‌سازی تحلیل‌های فضایی در برنامه‌ریزی روستایی و ناحیه‌ای. این استراتژی با ارایه اطلاعات فراوان و ذی‌قیمتی به سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان, آنان را در توزیع سرمایه‌گذاری‌ها در راستای یک الگوی متعادل جغرافیایی (اقتصادی و فیزیکی) یاری می‌دهد. برمبنای این استراتژی, وجود شهر

برچسب‌ها: توسعه روستایی چیست


موضوعات مرتبط: برنامه ریزی روستایی

تاريخ : جمعه ۱۳۹۸/۰۲/۲۰ | 1:23 | نویسنده : پویا عاشوری |

استراتژی های توسعه روستایی

استراتژی‌های توسعه روستایی

كشورها و مناطق مختلف جهان, متناسب با شرایط و اولویت‌ها, رویكردها و استراتژی‌های توسعه روستایی متفاوتی را در پیش گرفته‌اند. قطعاً نمی‌توان بدون درنظرگرفتن تجربیات جهانی در این زمینه و با تمركز صِرف بر اشتغالزایی در روستاها (بدون درنظر گرفتن استراتژی توسعه روستایی) توفیق چندانی بدست آورد (كه پایدار و ماندگار نیز باشد). چون اشتغالزایی و كارآفرینی در فضایی مستعد رخ می‌دهد و بدون وجود آن فضا عملاً نمی‌توان متوقع موفقیتی پایدار بود. رویكردها و استراتژی‌های توسعه روستایی را اینگونه می‌توان تقسیم‌بندی نمود.

 الف. رویكردهای فیزیكی-كالبدی:

1. استراتژی توسعه و بهبود زیرساخت‌های روستایی

زیرساخت‌های روستایی را می‌توان سرمایه‌های عمومی و اجتماعی روستاها دانست كه بدین جهت توسعه این زیرساخت‌های اجتماعی, فیزیكی و نهادی باعث بهبود شرایط و كیفیت زندگی و معیشت مردم محلی و ارتقای كارایی زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان خواهد شد. بعنوان مثال, توسعه زیرساخت‌های اجتماعی همچون تسهیلات و خدمات بهداشتی و آموزشی, باعث بهبود كیفیت منابع انسانی و افزایش توانایی‌های آنان (در جایگاه‌های فردی و اجتماعی) خواهد شد. منظور از ایجاد, توسعه و نگهداری زیرساخت‌های روستایی, صرفاً تزریق نهاده‌های سرمایه‌ای به یك جامعه با تولید سنتی نیست, بلكه هدف ایجاد سازوكارها, نهادها و مدیریت جدیدی است كه در عمل نیازمند مشاركت وسیع روستاییان است. در واقع این استراتژی, با همكاری مردم می‌تواند به طور آگاهانه, ارادی و موفقیت‌آمیز از دوران طراحی, برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری گذر كرده و به شرایط مطلوب پایدار وارد گردد.

 ب. رویكردهای اقتصادی:

1. استراتژی انقلاب سبز

این استراتژی دارای دو معنای به‌نسبه متفاوت است: یكی به معنی دگرگونی كلی در بخش كشاورزی است به طوریكه این تحول باعث كاهش كمبود مواد غذایی در كشور و مشكلات كشاورزی گردد. دیگری به معنی بهبود نباتات خاص (بویژه گسترش انواع بذرهای اصلاح‌شده گندم و برنج) و تولید زیاد آنان است. براساس مطالعات میسرا, انقلاب سبز باعث كاهش مهاجرت‌های روستایی نشده است و بعضاً باعث بروز اخلافاتی مابین نواحی روستایی (بخاطر بازده متفاوت زمین‌ها در این محصولات اساسی) نیز شده است (توضیحات بیشتری در بخش استراتژی‌های توسعه اقتصادی آمده است).

 

2. استراتژی اصلاحات ارضی

اكثر كشورهای جهان, برای گذار از یك ساخت ارضی به ساختی دیگر, اصلاحات ارضی را در برنامه‌ریزی‌های توسعه روستایی خود گنجانده‌اند. به عبارت دیگر, تجدید ساختار تولید و توزیع مجدد منابع اقتصادی را از اهداف عمده برنامه‌های توسعه روستایی خویش قلمداد نموده‌اند. از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران امر توسعه (همچون میردال و تودارو), اصلاحات ارضی كلید توسعه كشاورزی است. البته در بعضی موارد نیز, به دلیل ساماندهی نامناسب خدمات پشتیبانی و تخصیص اعتبارات موردنیاز, چیزی به درآمد زارعان خرده‌پا افزوده نمی‌شود.

 3. استراتژی صنعتی‌نمودن روستاها

اگرچه در این استراتژی, توسعه كشاورزی در فرآیند توسعه روستایی حایز اهمیت است اما در عین حال باید با توسعه فعالیت‌های صنعتی همراه شود. در بسیاری از كشورها (بخصوص آسیایی‌ها) صرفاً زراعت نمی‌تواند اشتغال كافی و بهره‌ور ایجاد نماید (ظرفیت زمین نیز محدود است) بدین جهت باید به ایجاد اشتغال سودآور غیرزراعی نیز پرداخت تا تفاوت درآمد شهرنشینان و روستانشینان افزایش نیافته و مهاجرت روستاییان به شهر كاهش یابد. در این راستا باید اقدامات ذیل صورت پذیرد: (الف) ایجاد مشاغل غیرزراعی و فعالیت‌های درآمدزا, (ب) رواج مراكز روستایی دست پایین. اهداف عمده این استراتژی را می‌توان اینگونه برشمرد:

    ·        ایجاد اشتغال غیركشاورزی برای روستاییان بیكار یا نیمه‌بیكار در یك منطقه
    ·        همیاری در جلوگیری از جریان مهاجرت به مراكز شهری
    ·        تقویت پایه‌های اقتصادی در مراكز روستایی
    ·        استفاده كامل (بیشتر) از مهارت‌های موجود در یك ناحیه
    ·        فرآوری تولیدات كشاورزی محلی
    ·        تهیه نهاده‌های اساسی و كالاهای مصرفی برای كشاورزان و دیگر افراد محلی

بیشتر اینگونه صنایع روستایی در كسب‌وكارهای خرد (كوچك‌مقیاس) شكل می‌گیرند كه می‌تواند بخش عمده‌ای از آن را صنایع دستی تشكیل دهد. این صنایع دستی می‌توانند از ابزارهای پیشرفته‌تر برای كار خود بهره برده و بدلیل سادگی و مقبولیت بیشتر در جوامع روستایی و امكانات اشتغالزایی بیشتر, كمك بیشتری به بهبود وضعیت روستاییان انجام دهند.

 

4. استراتژی رفع نیازهای اساسی

این استراتژی در جستجوی اتخاذ شیوه‌ای است تا براساس آن نیازهای اساسی فقیرترین بخش از جمعیت روستایی را به درآمد و خدمات (در طول یك نسل), برطرف نماید. نیازهای اساسی شامل درآمد (كار مولد) و هم خدمات موردنیاز زندگی می‌شود. محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:

-     تغییر معیار برنامه‌های اجرایی از ”رشد“ به سمت ”نیازهای اساسی“ كه از طریق اشتغال و توزیع مجدد صورت می‌گیرد (به عبارت دیگر از ”رشد اقتصادی“ به ”توسعه اقتصادی“·  -      چرخش از اهداف ذهنی به سمت اهداف عینی و واقعی

-   كاهش بیكاری

از این رو رفع نیازهای اساسی تهیدستان, در كانون مركزی این استراتژی قرار می‌گیرد و اهداف رشدمحور جای خود را اهداف مصرفی می‌دهند كه در مناطق روستایی با سرمایه و واردات كمتری (نسبت به بخش شهری) قابل انجام هستند.

 ج. رویكردهای اجتماعی-فرهنگی:

1. استراتژی توسعه اجتماعی

استراتژی توسعه اجتماعی محلی (جامعه‌ای), اهداف توسعه اقتصادی-اجتماعی را تواماً شامل می‌شود و نوید می‌دهد كه هم پایه‌های نهادهای دموكراتیك را بنا نهد و هم در تامین رفاه مادی روستاییان مشاركت نماید.

 

2. استراتژی مشاركت مردمی

از این دیدگاه, مردم هم وسیله توسعه هستند و هم هدف آن. طرح‌های توسعه روستایی چه به لحاظ ماهیت طرح‌ها و چه به خاطر محدودیت امكانات و منابع دولتی, نیازمند مشاركت مردم در ابعاد وسیع هستند. در این استراتژی باید با تلفیق مناسب رویكردهای بالا به پایین و پایین به بالا, امكان مشاركت گسترده مردم را در فرآیند توسعه روستایی فراهم آورد. محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:

-    تاكید بیشتر بر نیازهای مردم-     تشویق و افزایش مشاركت مردم در هر مرحله از فرآیند برنامه‌ریزی·    -    بسط و ترویج سرمایه‌گذاری‌های كوچك, كه مردم قادر به اجرای آن باشند -     كاهش هزینه‌های مردم و در مقابل افزایش درآمدهای آنان-       تشویق مردم در جهت تداوم و نگهداری پروژه‌های توسعه (افزایش آگاهی‌های مردم و كاهش زمان و هزینه طرح‌ها و پروژه‌ها)

مشاركت در حكم وسیله‌ای برای گسترش و توزیع دوباره فرصت‌ها با هدف اتخاذ تصمیم‌های جمعی, همیاری در توسعه و بهره‌مندی همگانی از ثمرات آن است. این مشاركت می‌تواند در تمامی مراحل مختلف تصمیم‌گیری, اجرا (عملیات, مدیریت و اطلاع‌رسانی), تقسیم منافع, و ارزیابی وجود داشته باشد.

 د. رویكردهای فضایی, منطقه‌ای و ناحیه‌ای:

1. استراتژی‌های تحلیل مكانی

والتر كریستالر (1933) برمبنای نظریات جی.اچ.فون تونن و آلفرد وبر (1909) نظریه ”مكان مركزی“ را ارایه نمود كه براساس میزان جمعیت, نقش و كاركرد, فاصله, پراكندگی سكونتگاه‌های انسانی به شرح و تبیین ساختار (چارچوب) فضایی سكونتگاه‌ها و حوزه نفوذ آنان (و بالتبع سروساماندهی به نحوه چیدمان نقاط شهری و روستایی) می‌پردازد. متخصصان این زمینه با پذیرش علم جغرافیا (به عنوان تحلیل‌گر فضای زیست), به استفاده از نظریات برجسته دیگر در رابطه با تقسیم‌بندی فضایی-مكانی و ساماندهی فضا نیز مبادرت نمودند. سه نظریه مطرح در این زمینه را می‌توان به طور خلاصه اینگونه معرفی نمود:

- نظریه زمین‌های كشاورزی (جی.اچ.فون تونن): این نظریه به تحلیل چگونگی استفاده و سروساماندهی به زمین‌های كشاورزی می‌پردازد. براساس این نظریه فعالیت‌های كشاورزی و ارزش زمین‌ها متناسب با فاصله آن‌ها از بازار (شهری) تعریف می‌شود (دوایر متحدالمركزی حول شهرها).

- نظریه مكان‌یابی صنایع (آلفرد وبر): براساس این نظریه, صاحبان صنایع می‌كوشند مكانی را جهت استقرار كارخانه‌های خود برگزینند كه با حداقل هزینه تولید محصول و توزیع آنان (هزینه‌های حمل‌ونقل) همراه باشد. در واقع زنجیره‌ای از جریان كالا, خدمات و اطلاعات (وزن و نحوه تعامل آن‌ها) ما را قادر به مكان‌یابی صحیح صنایع می‌كند.

- نظریه مكان مركزی (والتر كریستالر): براساس این نظریه, هر مكانی كه موقعیت مركزی می‌یابد با تولید و توزیع هرچه‌بیشتر كالا و خدمات در حوزه‌های اطراف (یا منطقه نفوذ) به تحكیم موقعیت مركزی خود می‌پردازد, به همین خاطر, چنین مكان‌های مركزی, خدمات بیشتری را در خود متمركز می‌سازند. برمبنای این نظریه, نقاط مركزی در قالب نظامی سلسله‌مراتبی (مبتنی بر جمعیت, فاصله, نقش یا كاركرد) عمل می‌نمایند. طبق این نظریه, خریداران, كالاها و خدمات موردنیاز خود را از نزدیك‌ترین بازار فروش دردسترس تهیه می‌كنند.

 

2. استراتژی توسعه روستا-شهری

از پایان دهه 1970, در واكنش به زوال الگوهای توسعه و پس از استراتژی ”نیازهای پایه“ سازمان جهانی كار (1976), استراتژی توسعه روستا-شهری یا منظومه كشت-شهری (اگروپولیتن) مطرح گردید. برای درك بهتر این استراتژی باید الگوی ”مركز-پیرامون“ و استراتژی نیازهای پایه را دانست.

تحقیقات فریدمن (در آمریكای جنوبی) نشان داده است كه می‌توان فضای زندگی را به دو بخش ”مركز“ و ”پیرامون“ تقسیم نمود كه رابطه بین این دو نظام, استعماری است و پیامد آن قطبی‌شدن در مركز و حاشیه‌ای‌شدن در پیرامون است. استراتژی نیازهای پایه نیز چرخش آشكاری بود از استراتژی‌های متداول تولیدمحور, صنعت‌مدار و شهرگرا به سمت استراتژی‌های مردم‌محور, كشاورزی‌مدار و روستاگرا.

استراتژی روستا-شهری برمبنای الگوی مركز-پیرامون (تجمع سرمایه و منافع در نقاط شهری) و متاثر از استراتژی نیازهای پایه (رفع فقر و ایجاد اشتغال, خوداتكایی, و تامین مایحتاج اصلی), این محورها را برای توسعه مناطق روستایی پیشنهاد می‌كند: درون‌گرایی, حفاظت‌گرایی, خودگردانی (خودكفایی), و نهادینه‌سازی مشاركت. اگر قرار است منظومه كشت-شهری توسعه یابد, باید توسعه را خود بخش‌ها تعیین كرده, خود راه‌اندازی كرده, خود ساخته و خود صاحب شوند. مدیریت مناسبات نظام‌ها نیز باید توسط شورایی متشكل از نمایندگان بخش‌های مختلف (و مدیران ملی) انجام پذیرد.

 3. استراتژی یوفرد

این استراتژی برپایه نقش فعالیت‌ها و كاركردهای شهری در توسعه روستایی (و منطقه‌ای) تعریف می‌شود كه شامل این مراحل می‌گردد: تجزیه و تحلیل منابع ناحیه‌ای, تدوین نقشه تحلیلی منطقه, تحلیل نظام سكونتگاهی, تحلیل ارتباطات فضایی, تحلیل دسترسی‌ها (ارتباطات), تحلیل شكاف عملكردی, تنظیم استراتژی‌های توسعه فضایی, تعیین نارسایی پروژه‌ها و برنامه‌های توسعه, بازبینی و نهادینه‌سازی تحلیل‌های فضایی در برنامه‌ریزی روستایی و ناحیه‌ای.

این استراتژی با ارایه اطلاعات فراوان و ذی‌قیمتی به سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان, آنان را در توزیع سرمایه‌گذاری‌ها در راستای یك الگوی متعادل جغرافیایی (اقتصادی و فیزیكی) یاری می‌دهد. برمبنای این استراتژی, وجود شهرك‌ها و مراكز كوچكی (به عنوان بازار محصولات كشاورزی), كه خدمات اجتماعی اولیه و امكانات عمومی را نیز در اختیار روستاییان قرار می‌دهند, بخاطر پیوندهای مابین خود و مناطق روستایی, می‌توانند به‌گونه‌ای بهتر به شكل‌گیری اسكلت موردنیاز توسعه روستایی یاری رسانند.

 

4. استراتژی نظام سلسله‌مراتبی سكونتگاه‌ها و برنامه‌ریزی مراكز روستایی

بسیاری از كشورهای درحال‌توسعه فاقد الگوی استقرار هستند و ممكن است در سلسله‌مراتب سكونتگاهی, مراكز میانی و واسطه مجهز داشته باشند اما مراكز سطح پایین ندارند و یا اینكه مراكز كنونی, بخشی از نظام سلسله‌مراتب نقاط مراكزی (یكپارچه از نظر كاركردی) را تشكیل نمی‌دهند. نظام فضایی (پدید آمده) باید بگونه‌ای باشد كه برای انتقال رشد اقتصادی و تامین خدمات و كالاهای كافی مناسب باشد. در فرآیند برنامه‌ریزی ناحیه‌ای توسعه, این استراتژی حد میانه تمركزگرایی (مانند قطب رشد) و تمركززدایی (همچون منظومه كشت-شهری) را برگزیده و تجمیع غیرمتمركز و به عبارت بهتر, ”تمركززدایی با تجمیع“ را پیشنهاد كرده است. در واقع این نظریه, راه‌حلی اصلاح‌طلبانه برای كاستی‌ها و نارسایی‌های توسعه فضایی متدوال, كه قطبی شده و باعث ایجاد اختلافات ناحیه‌ای شده است, می‌باشد.

”جانسون“, جمع‌بندی نظریه‌ها را در گرو سیاست‌گذاری فضایی برای دستیابی به توسعه می‌دانست, اما كلید توسعه روستایی را در وجود شبكه‌ای از شهرهای كوچك (كه واسطه ارتباط با شهرهای بزرگ می‌شوند) دیده است. در واقع دسترسی فضایی به فرصت‌ها و تولیدات را با ایجاد و تقویت این گونه شهرها پیشنهاد نموده است. ”رندنیلی“ معتقد بود باید ایجاد شهرهای كوچك در پیوند با حوزه‌های روستایی, محور قرار گرفته تا تنوع‌بخشی به اقتصاد, صنعتی‌نمودن, عرضه پشتیبانی و تجاری‌سازی كشاورزی و امثالهم, و در نهایت سازماندهی و مدیریت توسعه به خوبی برآورده شود. برخلاف او كه پركردن خلا سلسله‌مراتبی را از بالا به پایین مدنظر قرار داده است, ”میسرا“ (پژوهشگر معروف هندی), ساختن چنین فضایی را عمدتاً از پایین به بالا مدنظر قرار داده است (از كوچكترین نقطه روستایی ممكن).

در الگوی رشد مراكز روستایی (”كمیسیون پیرسون“), عمدتاً مراكز روستایی نقاطی هستند كه باید برای  جهت‌دهی مناسب به فرآیند توسعه, تسهیلات و امكانات قابل‌قبولی را در آنان متمركز نمود. تمركز این تسهیلات نیل به تخصص مناسب و موثر در زمینه خدمات و همچنین ایجاد تحرك كنترل‌شده توسعه را در پی خواهد داشت. هدف این الگو, فوریت‌بخشی و تقویت شبكه‌ای از نقاط مركزی در نواحی روستایی و توزیع مناسب مراكز زیستگاهی (در بخش‌های پایین سطح و واسط میانی) است.

 5. استراتژی توسعه یكپارچه ناحیه‌ای

مهمترین دلایل روی‌آوری به این استراتژی, عبارتند از:

-   استفاده بهتر از سرمایه, نیروی انسانی و عوامل تولید -   استخراج و بكارگیری بهینه منابع محلی -  مشاركت آزادانه مردم در سطح ناحیه (كه كوچكتر از منطقه است) -  تجانس بیشتر در ناحیه به علت كوچكی نسبت به منطقه    -  همكاری بهتر سازمان‌های مختلف درگیر در امر برنامه‌ریزی

هدف از این استراتژی یكپارچه‌سازی كلیه امور توسعه در ناحیه است. برنامه‌ریزی ناحیه‌ای, برنامه‌ریزی برای مراكز روستایی (فقط ناحیه نه الزاماً جزیی از فرآیند برنامه‌ریزی ملی) است, به شرط آنكه به پیوند با مراكز شهری بزرگتر واقع در خارج از سلسله‌مراتب ناحیه نیز توجه كافی مبذول دارد (برنامه‌ریزی توزیع‌شده). به عبارت دیگر, توسعه یكپارچه ناحیه‌ای, روشی است برای اجرای همزمان فعالیت‌های مربوط به برنامه‌ریزی‌ چندمنظوره, كه البته این فعالیت‌ها در هر دو سطح كلان و خرد صورت می‌پذیرد (كشاورزی,‌ صنعت و خدمات) و ابعاد اقتصادی, اجتماعی, فضایی و سازماندهی را با هم دربرمی‌گیرد. ویژگی‌های اصلی توسعه یكپارچه ناحیه‌ای عبارتند از: هماهنگی بین بالا و پایین, یكپارچگی میان‌بخشی و برقراری روابط متقابل مابین چهار جنبه اصلی توسعه (اقتصادی, اجتماعی, فضایی و سازماندهی).

 6. استراتژی توسعه زیست-ناحیه

”زیست-ناحیه“ را می‌توان در كل معادل ”قلمرو زندگی“ دانست كه عبارتست از سطح جغرافیایی قابل‌تشخیصی كه شامل نظام‌های زندگی به‌هم‌پیوسته و خودنگهداری (از نظر بازتولید طبیعت) بوده و در نتیجه روابط ارگانیك بین تمامی اعضای ناحیه برقرار است. توسعه متوازن یك ”اجتماع“ یعنی انسان و محیط زیست اطراف او باعث می‌شود طی یك روند اخلاقی پایدار, رشد و پیشرفت مستمر مردم (به عنوان هدف اصلی) در تعاملی سازنده با محیط اطراف محقق شود و به زمین, هوا, آب و كلاً محیط زیست انسان لطمه‌ای وارد نشود. این استراتژی ملهم از اندیشه توسعه پایدار است.

 7. استراتژی توسعه پایدار و همه‌جانبه روستایی :

مطابق این استراتژی باید فرآیندی همه‌جانبه و پایدار طی شود تا در چارچوب آن, ”توانایی‌های اجتماعات روستایی“ در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی, در عین برقراری توازن میان اجزای تشكیل‌دهنده نظام سكونت محلی (اكولوژیكی, اجتماعی, اقتصادی و نهادی), رشد و تعالی یابد. محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:

    1.       حفاظت, بهره‌برداری موثر و متوازن از منابع پایه
    2.       افزایش قدرت انتخاب مردم و توانمندنمودن اقشار آسیب‌پذیر روستایی بویژه زنان و جوانان
    3.       توسعه و گسترش مشاركت موثر و همه‌جانبه مردم و نهادهای محلی در فرآیند تصمیم‌سازی و برنامه‌ریزی
    4.       ارتقای بهره‌وری, توسعه فرصت‌ها و ظرفیت‌های متنوع اقتصادی
    5.       توسعه فرصت‌های پایدار از حیث دسترسی به منابع, امكانات و منافع میان شهر و روستا
    6.       ارتقای همه‌جانبه كیفیت زندگی اجتماعات روستایی

 منبع

سازمان شهرداری‌های كشور, نشریه دهیاری‌ها, سال اول, شماره 6-1, تهران, 1382

     موسسه توسعه روستایی ایران, چالش‌ها و چشم‌اندازهای توسعه روستایی ایران, تهران, 1381
    علیرضا استعلاجی, بررسی و تحلیل رویكردها و راهبردهای توسعه روستایی-ناحیه‌ای, نشریه جهاد, سال 22, شماره 250-251 و 252, خرداد و تیر و مرداد 1381


موضوعات مرتبط: برنامه ریزی روستایی

تاريخ : جمعه ۱۳۹۸/۰۲/۲۰ | 1:21 | نویسنده : پویا عاشوری |

خصوصیات و ضروریات توسعه روستایی

خصوصیات و ضروریات توسعه روستایی

با توجه به تعاریف و دیدگاه های مختلف در مورد مفهوم توسعه و توسعه روستایی می توان بر این نکته تاکید کرد که توسعه روستایی باید دارای خصوصیات زیر باشد: 1- توسعه باید تغییری در جهت بهبود شرایط برای اکثریت مردم باشد.  2- مردمی که از توسعه نفع می برند باید بیش از مردمی باشند که از آن متضرر می شوند. 3- توسعه دست کم باید مردم را نسبت به تامین حداقل نیازهای زندگی یا نیازهای ضروری زندگی مطمئن سازد. 4 – توسعه باید نیازهای مردم هماهنگی و مطابقت داشته باشد. 5 - توسعه باید بهبود طولانی و مستمر را به ارمغان بیاورد. 6 – توسعه باید باعث تشویق خود اتکایی گردد. 7 – توسعه نباید باعث تخریب محیط زیست طبیعی شود ( جمعه پور، 1384، 59-58). 2- ضرورت های توسعه روستایی مهمترین ضرورت های توسعه روستایی از دیدگاه برخی صاحبنظران عبارتند از: 1- یکی از ضرورت های توسعه روستایی مسئله انسانی بودن توسعه است، جمع کثیری از این انسان ها در فضاهای روستایی زندگی می کنند بطوریکه در گذر تاریخ از توانمندی های توسعه محروم بوده اند، به لحاظ انسانی لازم است، که آنها هم همپای انسان های دیگری که در جامعه و فضای دیگر زندگی می کنند، به توسعه دست یابند. 2- نکته دوم فرهنگ تولید گری است، که در ساختار روستا وجود دارد و بخش عمده ای از مواد غذایی جامعه را تامین می کنند و به ویژه اینکه امروزه امنیت غذایی به عنوان یکی از اهداف اولیه توسعه پایدار ، ملی و روستایی مطرح است. 3- از بعد زیست محیطی نیز ضرورت توجه به توسعه روستایی مطرح است، زیرا به دلیل پراکندگی روستاها در سطوح مختلف کشور و جهان، که این پراکنش خود نوعی آمایش سرزمین را می طلبد که در آن چارچوب انسان ها رابطه خود را با محیط بهینه می کنند و در حفظ محیط می کوشند. 4- یکی دیگر از ضرورت های توسعه روستایی وجود فقر در بیشتر روستاهاست، و بنابراین یکی دیگر از اهداف توسعه روستایی کاهش فقر است،چرا که بیش از هشتصد میلیون نفر از مردم جهان در روستا زندگی می کنند که به لحاظ امنیت غذایی زیر خط فقر هستند. 5- از بعد اصل مکمل بودن مکانها نیز ضرورت توجه به توسعه روستایی مطرح می گردد، اصل مکمل بودن مکان ها یعنی ارتباط مکان ها با یکدیگر برای رفع نیازهای خود، به عبارت دیگر بدون توجه به روستا نمی توان مشکلات شهر را هم حل کرد، پس اصل مکمل بودن مکان ها یا نظام سلسله مراتب سکونتگاهی یا ارتباط شهر و روستا ضرورت توجه به روستا را مطرح می سازد. 6- با توجه به روابط متقابل جوامع، کوچکترین بحران و تنش در جوامع و روستاها تاثیر متقابلی بر سایر جوامع و شهرها می گذارد، بنابراین از بعد سیاسی هم نیز ضرورت توجه به توسعه روستایی مطرح است، یعنی انتقال بخران از شهر به روستا و یا در چگونگی پخش بحران نیز به این مسئله توجه کرد. 7- از ضرورت های دیگر توسعه روستایی بحث  مشارکت است یا مردمی بودن آن است، یعنی مشارکت در چهارچوب مکانی هم یک اصل است که از اهداف اصلی توسعه پایدار است که به توسعه مردم گرا تاکید می کند. 8- توسعه کشاورزی هم یکی از ضرورت های توسعه روستایی است، بویژه اینکه بخش عمده تولیدات کشاورزی به ویژه غذایی، تولیدات روستایی است، در اینجا هم پیوند خاصی با توسعه روستایی دیده می شود (افتخاری، 1386، 9-4). منبع: رکن الدین افتخاری و دیگران(1386)، نگرش نو به مدیریت روستایی با تاکید بر نهادهای تاثیر گذار،فصلنامه علمی پژوهشی روستا و توسعه، شماره 2. جمعه پور، محمود(1384)، مقدمه ای بر برنامه ریزی توسعه روستایی ، انتشارات سمت، تهران


موضوعات مرتبط: برنامه ریزی روستایی

تاريخ : جمعه ۱۳۹۸/۰۲/۲۰ | 1:19 | نویسنده : پویا عاشوری |

توسعه روستایی اهمیت و ضرورت آن در محرومیت زدایی

توسعه روستایی/ اهمیت و ضرورت آن در محرومیت زدایی

چکیده

امروزه فقر و محرومیت از مشکلات مهم کشور محسوب می شود. بخش عمده ای از فقرا و محرومین در نواحی روستایی زندگی می کنند و عمدتاً شامل کشاورزان خرده پا، کارگران کشاورزی و دیگر تهیدستان هستند. بنابراین توجه به روستاها در کانون برنامه ها و طرح های فقرزدایی و رفع محرومیت قرار دارد. برای اثربخشی طرح های حمایتی و خدمات رسانی مؤثر به فقرا و محرومین روستایی، این طرح ها باید در چارچوب برنامه های توسعه یکپارچه ی روستایی اجرا شوند. در کشور ما علیرغم سابقه ی زیاد برنامه های توسعه ی روستایی و طرح های فقرزدایی و خدمات رسانی، فقر و محرومیت در روستاها ماندگار شده و قرار داشتن 4/26 درصد جمعیت روستایی کشور در زیر خط فقر مبین این موضوع است. با توجه به تجربیات گذشته و واقعیات کنونی، بازنگری در رویکردها و راهبردهای توسعه ی روستایی و تغییر گرایش در جهت خدمت رسانی هدفمند، از طریق مشارکت فقرا و تهیدستان و توانمند سازی آنان، می تواند نقش مؤثری در تأمین نیازهای روستاییان و کشاورزان فقیر در نواحی روستایی داشته باشد.

واژهای کلیدی

خدمت رسانی، فقرزدایی، توسعه ی روستایی، ایران.

مقدمه

فقر از چالش های اساسی جهان امروز است و وجود 2/1 میلیارد نفر فقیر در جهان، که در تأمین نیازهای اساسی و اولیه خود، از قبیل غذا، مسکن، پوشاک و بهداشت، با مشکل مواجهند، گواه این مدعاست. به همین دلیل فقرزدایی و تأمین نیازهای اولیه و اساسی مردم از اهداف مهم برنامه ها و طرح های توسعه در کشورهای مختلف جهان است. با توجه به اینکه بخش مهمی از جمعیت فقیر در روستاها زندگی می کنند و حتماً بخشی از فقر شهری نیز منشأ روستایی دارد، روستاها و نواحی روستایی در کانون برنامه های مبارزه با فقر قرار دارند. علاوه بر این روستاییان و کشاورزان، به عنوان جامعه ای با امکانات و مسائل خاص خود، و نواحی روستایی، به عنوان گونه ای خاص از زندگی و معیشت انسانی، نیازهای ویژه ای دارند که عدم تأمین آنها موجب فقر و محرومیت می گردد.

با توجه به اینکه خدمت رسانی و ارائه ی خدمات به روستاییان و کشاورزان، به عنوان مستحق ترین بخش جامعه، در راستای مبارزه با فقر باید دارای ضوابط و منطق معینی باشد و شرایطی را فراهم آورد که موجب خوداتکایی و حذف وابستگی آنها گردد، اقدامات و تلاش های موردی و غیرمنسجم برای خدمت رسانی به روستاییان و کشاورزان در این زمینه تأثیر چندانی نداشته و حتی موجب تعمیم و تشدید فقر نیز می شود. بنابر این خدمت رسانی و اجرای برنامه های مبارزه با فقر باید متکی بر راهبرد مشخصی بوده و اجرای این راهبرد در نواحی روستایی تنها در چارچوب برنامه های جامع و یکپارچه ی توسعه ی روستایی تحقق خواهد یافت. به همین دلیل است که برخی از صاحب نظران توسعه ی توسعه روستایی را، نه به عنوان یک هدف بلکه، به عنوان راهبردی برای تأمین نیازهای اساسی مردم روستایی و مبارزه با فقر مطلق درنظر گرفته اند.

در کشور ما نیز بخش عمده ای از جمعیت فقیر و محروم در نواحی روستایی زندگی می کنند، بنابر این روستاییان و کشاورزان کشور بیش از افراد دیگر جامعه به خدمت رسانی و دریافت امکانات و خدمات برای تأمین نیازهای اساسی خود و رهایی از فقر مطلق محتاج هستند. به همین دلیل محور برنامه های خدمت رسانی و

مبارزه با فقر باید متوجه نواحی روستایی کشور باشد. در این مقاله، با بررسی ابعاد فقر و محرومیت در نواحی روستایی کشور، اهمیت و ضرورت توسعه ی روستایی به عنوان راهبردی برای خدمت رسانی، تأمین نیازهای اساسی مردم و مبارزه با فقر و فقرزدایی، با ذکر تلاش ها و تجارب حاصل از اقدامات گذشته در کشور، مورد بررسی قرار گرفته است.

مفهوم و ماهیت فقر

فقر، مانند بسیاری از پدیده های اجتماعی، تعریف چندان جامع و مشخصی ندارد و تاکنون تعریف های گوناگونی از آن ارائه داده اند. خاستگاه این تفاوت ها غالباً رویکردهای متفاوت اندیشمندان در زمینه ی فلسفه ی وجودی انسان و نحوه ی نگرش آنان به مسائل اجتماعی، فرهنگ، اقتصاد و... است. براین اساس فقر مفهومی کاملاً نسبی است که بسته به زمان و مکان، مفهوم و تعاریف متفاوتی خواهد داشت.

- در یک مقایسه ی تاریخی، سطح زندگی کسانی که امروزه فقیر تلقی می شوند. به مراتب بالاتر از سطح زندگی کسانی است که در گذشته فقیر نبوده اند.

- از لحاظ جغرافیایی، متوسط سطح زندگی خانوارهای فقیر در کشورهای پیشرفته ی صنعتی، برای خانوار کشورهای فقیر افریقایی یا آسیای جنوبی، کاملاً مطلوب و دور از انتظار است.

- در حوزه ی روانشناسی اجتماعی، مفهوم فقر با تفاوت در الگوهای مصرف و سطوح زندگی در گروه های اجتماعی مرتبط است.

به سخن دیگر، در جامعه ای که گروه های اجتماعی، دارای الگوهای مصرفی یکسان یا نزدیک به هم هستند و از خدمات عمومی به طور یکسان برخوردارند، احساس فقر کمتر نمود می یابد. از سوی دیگر سطح توقعات و احساس نیاز در زندگی، برای جامعه های مختلف، متفاوت است. چنانکه به دلیل همگونی نیازها و شیوه های رفع آنها در جامعه ی روستایی ایران، به رغم آنکه از امکانات و تسهیلات زندگی محروم بوده است، کمتر احساس فقر وجود داشته است.

گرچه فقر از برخی جهات با نابرابری در درآمد و مصرف مربوط است، اما فقر،

نابرابری نیست و همواره میان این دو پدیده همبستگی مثبت وجود ندارد. یعنی ممکن است در یک جامعه، از نابرابری های اقتصادی کاسته شود و الگوهای زندگی و درآمد و مصرف گروه های اجتماعی به هم نزدیک گردد، اما به دلیل کاهش تولید ناخالص ملی، سطح زندگی در کل جامعه پایین بیاید و به سخن دیگر، فقر عمومی بیشتر شود.

با ملاک های مطلق برای فقر، عامل تعیین کننده ی فقر نیاز و کفایت اقتصادی است. حال آنکه با ملاک های نسبی، نابرابری اقتصادی نشان گر فقر است. روی هم رفته در تعیین فقر ملاک های نسبی را رجحان داده اند، زیرا با تغییر پذیری ملاک ها هرگونه تعریفی که از نیاز اقتصادی مطمح نظر باشد، چشمداشت های دگرگون شونده ی زندگی متحول امروزی را برآورده نمی سازد. به همین جهت در کشورهای پیشرفته صنعتی، که نیازهای اساسی انسان برآورده شده، مقوله ی فقر، عدول از هنجارهای اجتماعی و اقتصادی است.

به طور متداول، فقر را «برآورده نشدن نیازهای اساسی در حد ضرورت و کفایت» تعریف می کنند، اما این تعریف مستلزم پاسخ گویی به دو پرسش اساسی است:

- نیازهای اساسی کدامند؟

- حد ضرورت و کفایت کجاست؟

پاسخ مشخص به این پرسش ها امکان پذیر نیست. زیرا این حد، تابع شرایط گوناگون و انتظارات متفاوت انسان در زمان ها و مکان های مختلف است.

سازمان ملل متحد، در قطعنامه ی شماره ی 2626 (مصوبه ی مجمع عمومی)، فقیر را کسی می داند که از حداقل سطح زندگی در شأن انسان محروم باشد.

غالباً در تعریف فقر بر جنبه های مادی آن تأکید شده است، اما باید توجه داشت که فقر چیزی بیش از قلت درآمد است. بدین ترتیب باید عنوان کرد که «فقر عبارت از محرومیت از حداقل زندگی مادی و معنوی برای زیستن و تأمین امکانات برای استفاده از قابلیت ها و نیروهای خلاق، جهت دست یابی به خواسته های معقول و حقوق حقه ی انسانی است». به همین ترتیب، کسی که فقیر نیست دارای حداقل درآمد از محل شغلی مناسب و برخوردار از امکانات آموزش و پرورش، فرهنگ و بهداشت و درمان است و آینده ی او با ضمانت های معتبر از جمله بیمه های اجتماعی و... تأمین

می شود.

مفهوم و ماهیت توسعه ی روستایی

برداشت مشترک از مفهوم توسعه حاکی از این است که هدف اساسی توسعه، رشد و تعالی همه جانبه ی جوامع انسانی است و از این رو شناخت و درک شرایط و مقتضیات جوامع انسانی و نیازها و تقاضاهای آنان در ابعاد مادی و معنوی از جمله اقدامات اساسی در مسیر پیشرفت و توسعه تلقی می شود. از آنجا که روستاها و مردم ساکن در آنها دارای شرایط، امکانات و مسائل خاص خود هستند، بنابراین توسعه روستایی ضرورت و توجیه پیدا می کند. در تعریف توسعه روستایی آمده است؛ فرایند همه جانبه و پایداری است که در چارچوب آن «توانایی های اجتماعات روستایی» در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی و کنترل مؤثر بر نیروهای شکل دهنده ی نظام سکومت محلی (اکولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی و نهادی) رشد و تعالی می یابد، ولی با توجه به وجود فقر مطلق و گسترده در روستاهای مناطق مختلف جهان، یعنی جمعیت زیادی که در تأمین نیازهای اساسی و حداقل خود با مشکل مواجهند، توسعه ی روستایی و برنامه های آن در سطح جهانی و در عمل بیشتر متوجه فقرزدایی و تأمین نیازهای اولیه ی اساسی فقرا است. در همین راستا است که رابرت چمبوز، از صاحب نظران توسعه ی روستایی، معتقد است که توسعه ی روستایی راهبردی است برای توانمند سازی گروه خاصی از مردم شامل زنان و مردان فقیر، و توسعه ی روستایی باید این گروه را وادار سازد تا آنچه را که مورد نیاز خود و فرزندانشان است تأمین نمایند، کمک کردن به فقیرترین گروه های روستایی تا بتوانند از منابع توسعه حداکثر استفاده را ببرند (شهبازی، 1376 ، ص 11) .

همچنین از دیدگاه بانک جهانی، توسعه ی روستایی، راهبردی است که به منظور بهبود زندگی اجتماعی و اقتصادی گروه خاصی از مردم یعنی روستاییان فقیر طراحی شده است. این فرایند شامل گسترش منافع در بین اقشاری است که در مناطق روستایی در پی کسب معاش هستند. این گروه شامل کشاورزان خرده پا، کشاورزان بی زمین و خوش نشینان روستایی است.

اهمیت و ضرورت توسعه ی روستایی در ایران

شواهد و تجربیات موجود نشان می دهد علیرغم اجرای بیش از هشت برنامه ی توسعه در کشور، نسبت به حق توسعه یافتگی انسان ها و مکان های روستایی به تناسب سهم، جایگاه و کارکرد آنها در کشور کم توجهی شده و حوزه های روستایی در بستری کاملاً نابرابر از جهت دسترسی به فرصت ها، منابع و منافع حاصل از رشد و توسعه قرار گرفته اند. از این رو تلاش برای کاستن از عدم توازن های اجتماعی، فرهنگی و سرزمینی و در جهت تعدیل نابرابری میان شهر و روستا از حیث فرصت ها، منابع و منافع، ضرورتی اساسی و اجتناب ناپذیر به شمار می رود.

اهمیت و ضرورت پرداختن به توسعه ی روستایی از زوایای ذیل قابل بررسی است:

- سکونت حدود 38 درصد جمعیت کشور در فضاهای روستایی، انسانی بودن مسأله ی توسعه ی روستایی را ایجاب می کند. در واقع، به لحاظ انسانی، لازم است که مردم ساکن روستاها، به ویژه افراد فقیر، همپای انسان هایی که در شهرها زندگی می کنند از این فرصت ها استفاده نمایند.

- نقش روستاییان و کشاورزان در تولید محصولات غذایی و کشاورزی از دیگر ضرورت های توسعه روستایی است. طبق بررسی های انجام شده، بیش از 80 درصد فعالیت ها و تولیدات کشاورزی مربوط به روستاهاست، و با در نظر گرفتن این نکته که امنیت غذایی، امروزه از اهداف مهم توسعه ی پایدار به شمار می رود، ضرورت و اهمیت توسعه ی روستایی بیشتر می شود (مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی، 1379 ، ص 27) .

- از لحاظ زیست محیطی، حدود 80 تا 90 درصد عرصه های طبیعی کشور تحت کنترل و فعالیت روستاییان است، به همین دلیل، توسعه ی روستاها، از این جنبه که می تواند به حفظ سرزمین و بقای آن کمک کند، حایز اهمیت است.

- وجود فقر در روستاها و ضرورت محو آن از دیگر ضرورت های توسعه ی روستایی است. طبق بررسی های انجام شده 4/26 درصد خانوارهای روستایی کشور زیر خط فقر قرار دارند. و با توجه به اینکه بخشی از فقر موجود در شهرها

نیز منشأ روستایی دارد، تأمین نیازهای اساسی جمعیت روستایی و کاهش و محو فقر در کانون اهداف توسعه ی روستایی قرار دارد (مؤسسه ی توسعه ی روستایی ایران، 1381 ، ص 13) .

- جمعیت روستایی بیش از 25 درصد تولید ناخالص ملی کشور را به خود اختصاص می دهد و حتی بخش قابل توجهی از ارز حاصل از صادرات غیرنفتی نیز به اقتصاد روستایی تعلق دارد، و اگر تأمین بخشی از مواد اولیه ی صنایع شهری توسط بخش کشاورزی و جامعه ی روستایی را نیز در نظر بگیریم، ضرورتی دیگر برای توسعه ی روستایی به وجود می آید.

- و بالاخره مسأله ی مهاجرت های رو به تزاید سرمایه های انسانی و مادی از جانب حوزه های روستایی به حوزه های شهری و به ویژه کلان شهرها و اثرات نامطلوب اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ناشی از آن، ضرورت توجه به نواحی روستایی، برای تعدیل و هدایت مهاجرت های روستایی، را ایجاب می کند.

نقش توسعه ی روستایی در خدمت رسانی و کاهش فقر

در کشور (اقدامات و تجارب)

سابقه ی تلاش برای عمران و توسعه ی روستایی در کشور بیشتر به دهه ی 1340 و برنامه ی چهارم عمرانی کشور (51-1345) بازمی گردد، و از آن زمان تاکنون سه برنامه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و سه برنامه بعد از آن تهیه و اجرا شده است. برنامه های قبل از انقلاب، علیرغم داشتن محتوای بلند پروازانه، در اجرا و عمل، بسیار ضعیف نشان دادند، و تعداد محدود پروژه های عمرانی اجرا شده در روستاها طی این سال ها، در زمینه های راه سازی، برق، آب لوله کشی، بهداشت و درمان و آموزش و پرورش، این موضوع را به خوبی نشان می دهد.

با پیروزی انقلاب اسلامی، و با توجه به اینکه محرومیت زدایی، عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر و تبعیض از شعارهای مهم انقلاب بود، اقداماتی در این زمینه انجام شد که تشکیل جهاد سازندگی و در ادامه ی آن تهیه و اجرای برنامه های اول، دوم و سوم توسعه از جمله ی آنهاست.

به طور کلی شکل گیری و گسترش نهاد جهاد سازندگی در کشور، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به فرمان حضرت امام خمینی قدس سره ، با هدف نوسازی و توسعه ی روستاها، نشان دهنده ی اهمیت و جایگاه اساسی محرومیت زدایی و مبارزه با فقر در اندیشه ی حکومت اسلامی است. این نهاد در طی دو دهه ی بعد از انقلاب و به ویژه در چارچوب برنامه های اول و دوم توسعه ی کشور، با تأمین نیازهای اساسی روستاها، در زمینه های کشاورزی، دامداری، آب بهداشتی، راه روستایی، برق، صنایع روستایی و بهسازی روستایی، نقش مؤثری در کاهش فقر و محرومیت روستاییان و کشاورزان و همچنین تجدید حیات روستاها داشته است (رضوی و علینی، 1379 ، ص 7).

علیرغم این تلاش ها، بررسی وضع موجود روستاهای کشور، از نظر برخورداری از امکانات درآمدی، نشان می دهد که 12 درصد از کل روستاها در حد خیلی فقیر طبقه بندی می شوند و 38 درصد نیز فقیر محسوب می گردند. در این میان تنها 40 درصد از روستاها را می توان، از حیث فراهم بودن و تنوع منابع درآمدی، در حد خوب و دارای درآمد مناسب دانست.

بر طبق نتایج تفصیلی آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای روستایی (مرکز آمار ایران، 1377)، در سال 1377 ، متوسط تعداد افراد شاغل خانوار روستایی 6/1 نفر و متوسط افراد دارای درآمد 4/1 نفر بوده است و 7/9 درصد خانوارها نیز بدون فرد شاغل بوده اند که با توجه به متوسط اعضا در خانوارهای روستایی کشور که معادل 4/5 نفر است، معرف سنگینی بار معیشت در روستاها و، با توجه به درآمد اندک حاصل از فعالیت های کشاورزی و مشاغل روستایی، معرف وجود فقر مزمن در اجتماع روستایی است (مؤسسه ی توسعه ی روستایی ایران، 1381 ، ص 38).

نکته ی دیگر، وجود نابرابری در جامعه ی روستایی است. شاخص ضریب جینی محاسبه شده، طی سال های 77-1367 ، نشان می دهد که توزیع درآمدها در جامعه ی روستایی از 408/0 به 440/0 افزایش یافته است. این امر نشان می دهد، با وجود اقدامات دولت، توزیع درآمدها نامناسب تر شده است. یعنی منافع رشد ایجاد شده در جامعه روستایی بیشتر عاید گروه های با درآمد بالا شده است تا گروه های با درآمد پایین. علاوه بر این داده های سرشماری های کشاورزی کشور نشان می دهد که طی

ل های 1361 و 1372 ، 19 درصد از بهره برداران 2/1 تا 4/1 درصد از مساحت کل بهره برداری ها و در مقابل 2/1 درصد از بهره برداران 5/16 تا 19 درصد مساحت بهره برداری های کشاورزی را به خود اختصاص داده اند که، این امر، حاکی از توزیع نابرابر زمین و نابرابری زیاد در جامعه ی روستایی و کشاورزی کشور است.

اگرچه در دو دهه ی اخیر به 51 هزار روستا آبرسانی و به 50 هزار روستا برق رسانی شده و 111 هزار کیلومتر راه روستایی در کشور احداث گردیده، که بخش مهمی از جمعیت روستایی کشور را پوشش می دهد، اما واقعیت آن است که میزان محرومیت رفاهی و خدماتی روستاها به قدری شدید است که این اقدامات پایه ای و مهم، به رغم همه ی اهمیت آن، نتوانسته است تأثیر چشم گیری در کاهش فاصله ی رفاهی و خدماتی میان شهر و روستا داشته باشد (مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی، 1379 ، ص 15).

همچنین اگرچه در سال های اخیر، از طریق اجرای طرح های خاص تأمین اجتماعی روستایی نظیر طرح شهید رجایی، طرح بیمه ی محصولات کشاورزی، طرح بیمه ی خدمات درمانی و طرح زینب کبری، گام های ارزشمندی در حمایت از آسیب پذیران و مددجویان روستایی برداشته شده است، اما شدت ناامنی اجتماعی و کثرت جمعیت آسیب پذیر و نیازمند کمک در روستاها به حدی است که مانع از اثربخشی این اقدامات، حتی در حد توفیق نسبی، بوده است، تا جایی که براساس نتایج مطالعه ی برنامه ی اجرایی توسعه ی روستایی در سطح ملی، توسط مؤسسه ی پژوهش های برنامه ریزی و اقتصاد کشاورزی در 15 محور با 89 شاخص، تنها 8/4 درصد دهستان های کشور در شرایط توسعه یافتگی قرار دارند و 37 درصد دهستان ها در شرایط در حال توسعه و 2/58 درصد در شرایط حاشیه ای قرار دارند.

موفقیت اندک در زمینه ی فقرزدایی و رفع محرومیت در نواحی روستایی، علیرغم سابقه ی زیاد برنامه های توسعه ی روستایی و نیز حجم هزینه ها و سرمایه گذاری های انجام شده، ناشی از نارسایی در محتوای سیاست ها و راهبردهای توسعه ی روستایی و فقرزدایی در کشور است. رویکرد حاکم بر برنامه های توسعه ی روستایی، در سال های قبل از انقلاب، بخشی از الگوی نوسازی بوده که در راستای

هبرد صنعتی شدن شتابان کشور و به دنبال آن توسعه ی شهری موجب حاکمیت دیدگاه فن محوری شد. این رویکرد در بسیاری از کشورها، و از جمله ایران، نه به از بین بردن فقر مادی کمک کرده و نه منابع اجتماعی و محیطی ارزشمند را حفظ نموده است. افزایش فقر و در حاشیه قرارگرفتن جامعه ی روستایی از آثار و پیامدهای این رویکرد بوده است. این الگو، که تنها به دنبال راه حل تکنیکی برای مسائل بود، با نیازها و ظرفیت نواحی روستایی سازگاری نداشت، که مشارکت ضعیف مردم و در حاشیه واقع شده آنها مانع موفقیت آن گردید.

بعد از انقلاب اسلامی، برنامه های توسعه ی روستایی و محرومیت زدایی در کشور صرفاً با رویکرد رفاه اجتماعی و خدمات رسانی بوده که، هر چند در بهبود وضع کلی نواحی روستایی تأثیر داشته ولی، به علت فقدان جامعیت لازم و همچنین هدفمند نبودن، نقش چندانی در بهبود وضع فقرا در نواحی روستایی نداشته است. در این راستا اگرچه جهاد سازندگی در حوزه ی مسؤولیت خود کوشیده است تا حد امکان به اهداف مورد نظر دست یابد اما اگر در این حوزه ضعفی دیده می شود بیشتر به فقدان یک راهبرد کلان و بلند مدت در سطح ملی در حوزه ی توسعه ی روستایی و فقرزدایی بازمی گردد. به عبارت دیگر، جایگاه توسعه ی روستایی در نظام برنامه ریزی کشور چندان روشن و شفاف نیست و بنابراین هر یک از دستگاه ها، و از جمله جهاد سازندگی، براساس دید و نگرش خود حرکت می کنند و می کوشند تا در این حوزه به موفقیت هایی نایل شوند. افزون بر این، فقدان ارتباط ارگانیک و فراگیر میان نهادها و سازمان های متولی توسعه ی روستایی و فقرزدایی در کشور بر دامنه ی مشکلات در این حوزه افزوده است. بدیهی است در چنین شرایطی یک سازمان حتی اگر نهادی انقلابی با حوزه ی گسترده ی عملکردی باشد به سختی می تواند راه اصولی و منطقی در این زمینه بپیماید (شریعتی، 1381 ، ص 242).

تجربیات برنامه ریزی و توسعه ی روستایی در ایران نشان می دهد مردم روستا که در بسیاری از فعالیت های توسعه ای در خصوص محیط از شناخت عمیق برخوردار هستند کنار گذاشته شده و حتی فراموش شده اند. به عبارتی، انگیزش ها و محرک های متنوعی چون اثربخش کردن برنامه ها یا کارآمد کردن آنها، دست یابی به عدالت

مکانی و انسانی و توانمند سازی مردم در نگاه کلاسیک شهر محور، حداکثر دخالت دولت و بخش نگر، در فرایند برنامه ریزی های ملی و روستایی نادیده گرفته شده است. به طور کلی در راهبرد حداکثر دخالت دولت در توسعه ی روستایی، به مشارکت مردم در این فرایند توجهی نشده است و هدف مشارکت مردم و نهادهای محلی و مردمی در فرایند برنامه ها موجب ناکامی در برنامه ها، افزایش هزینه ها، هدررفتن سرمایه های انسانی، مادی و اجتماعی شده و سرانجام شکاف و نارضایتی را در بین مردم دامن زده است.

نتیجه گیری

با توجه به مسأله ی فقر در کشور، به ویژه در نواحی روستایی، خدمت رسانی به فقرا و روستاییان، در راستای عدالت اجتماعی و توسعه ی یکپارچه و پایدار، از اهمیت و ضرورت ویژه ای برخوردار است. از آنجا که این اقدام باید منسجم، مؤثر و هماهنگ باشد، لازم است در چارچوب برنامه های توسعه ی روستایی قرار گیرد و بنابراین توسعه ی روستایی می تواند نقش مهمی در فقرزدایی و رفع محرومیت در کشور داشته باشد.

برای اینکه برنامه های توسعه ی روستایی بتوانند در توسعه ی نواحی روستایی، به ویژه در جهت فقرزدایی و رفع محرومیت، کارآمد باشند، اصلاح رویکردها و راهبردهای گذشته و استفاده از راهبرد نوین در این زمینه ضروری است. با توجه به وضع موجود نواحی روستایی و تجارب حاصل از راهبردهای گذشته، در شرایط فعلی راهبرد توسعه ی همه جانبه و پایدار در برنامه ها و طرح های توسعه ی روستایی کشور می تواند ضمن توسعه ی وضعیت کلی نواحی روستایی، در فقرزدایی و رفع محرومیت روستاییان و کشاورزان نیازمند نیز مؤثر و کارآمد باشد. تحقق توسعه ی همه جانبه و پایدار متضمن تحقق اجزاء و محورهای به هم مرتبط ذیل است.

- حفاظت و بهره برداری مؤثر و متوازن از منابع پایه؛

- افزایش قدرت انتخاب مردم و توانمند نمودن اقشار آسیب پذیر روستایی به ویژه زنان و جوانان؛

- توسعه و گسترش مشارکت مؤثر و همه جانبه ی مردم و نهادهای محلی در فرایند تعمیم سازی و برنامه ریزی؛

- ارتقای بهره وری، توسعه ی فرصت ها و ظرفیت های متنوع اقتصادی؛

- ارتقای همه جانبه ی کیفیت زندگی اجتماعات روستایی؛

- توسعه ی فرصت های برابر، از حیث دسترسی به منابع، امکانات و منافع، بین شهر و روستا.

در چارچوب این راهبرد، اقدامات ذیل می تواند، در زمینه ی توسعه ی روستایی، فقرزدایی و رفع محرومیت در کشور، مؤثر باشد.

- تهیه و اجرای طرح های توسعه ی محلی در نواحی روستایی با مشارکت گسترده ی مردم؛

- هدفمند کردن پرداخت یارانه ها در کشور در راستای تأمین نیازهای اساسی فقرا و محرومین جامعه؛

- ایجاد و تقویت نظام جامع تأمین اجتماعی در جهت پوشش بیشتر روستاییان، فقرا و محرومین؛

- اجرای طرح های توانمند سازی فقرا و محرومین در زمینه های اقتصادی - اجتماعی، سیاسی - آموزشی و تکنولوژی؛

- ارتقای مشارکت روستاییان در عرصه های تصمیم گیری، اجرا، نظارت و ارزیابی طرح های توسعه ی روستایی؛

- ایجاد و تقویت نهادها و تشکل های محلی و مردمی در نواحی روستایی از جمله شرکت های تعاونی؛

- تقویت و حمایت از فعالیت های کشاورزی به عنوان فعالیت پایه ی نواحی روستایی؛

- گسترش شبکه بازاری و مالی کارآمد در جهت مبادله، توزیع و دست یابی به تسهیلات اعتباری خرد.

منابع و مآخذ

1 ) رضوی، سید حسین و علینی، محسن، جهاد سازندگی و رویکرد فقرزدایی، مجموعه مقالات نقش جهاد سازندگی در بخش کشاورزی و توسعه ی روستایی، مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی، 1369 ، صص 14-5 .

2 ) شریعتی، محمد تقی، انگاره ی جدید در تحول کشاورزی و توسعه ی روستایی، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ی 164-163 ، 1381 ، صص 243-238 .

3 ) شهبازی، اسماعیل، توسعه و ترویج روستایی، دانشگاه تهران، 1376 .

4 ) مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی، گزارش وضع موجود مناطق روستایی کشور، 1379 .

5 ) مؤسسه ی توسعه ی روستایی ایران، گزارش هم اندیشی توسعه ی روستایی، همایش چالش ها و چشم اندازهای توسعه ایران، محور شماره ی 24 ، مؤسسه ی عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی کشور، 1381 .

دکتر محمد رضا رضوانی*


موضوعات مرتبط: برنامه ریزی روستایی

تاريخ : جمعه ۱۳۹۸/۰۲/۲۰ | 1:17 | نویسنده : پویا عاشوری |

برنامه ریزی روستایی

برنامه ریزی روستایی:

هدف از برنامه ریزی روستایی، یکی شناخت و آگاهی کافی از وضع موجود روستاها از نقطه نظرهای عوامل فیزیکی مانند داده های طبیعی، وضع ساختمانی روستا، سیما و بافت روستا، تاسیسات عمومی و شبکه راهها. عوامل اجتماعی مانند نحوه زندگی، روابط بین مردم، جمعیت موجود، آشنایی با فرهنگ ها و سنت ها. عوامل اقتصادی مانند کشاورزی، صنایع روستایی، دامپروری و مانند آن می باشد. در مطالعات وضع موجود روستاها، خواه ناخواه نکات مثبت و منفی عواملی که می توانند در سطح منطقه به توسعه و گسترش منطقه ایی منجر شوند، با توجه به آنچه که در سطح روستاها از نظر نیروی انسانی، امکان استفاده از منابع موجود و چگونگی کاهش محدودیت ها وجود دارند، بررسی می شوند.

 

مسلماً هیچگونه برنامه ریزی و طراحی نمی تواند به مرحله اجرا درآید و یا اگر به مرحله اجرا درآید، نمی تواند بازده خوبی داشته باشد، مگر آنکه با خصوصیات و استعدادهای جمعیت و عوامل اجتماعی و فرهنگی آنها هماهنگ باشد. شناخت نیازهای جمعیت، کوشش در حل مسائل و مرتفع ساختن کمبودها، از جمله مواردی است که برنامه ریزان را در جهت شکوفا نمودن استعدادها، اقتصاد کشاورزی، زندگی روستایی و نظایر آن یاری می دهد. برنامه ریزی روستایی از بررسی امکانات فیزیکی و مطالعه خصوصیات طبیعی و اقلیمی، نوع معماری، مسکن، راه و نظایر آن مایه می گیرد. بررسی قدمت نوع مصالح ساختمانی در روستا و رابطه آنها با خطرات ناشی از سیل و زلزله، نحوه استفاده از واحدهای مسکونی در رابطه با سنت روستانشینی، نوع معماری و تیپولوژی مسکن، روشهایی که انسانها برای مقابله با عوامل نامساعد طبیعی بوجود آورده اند. نوع راهها و معابر روستا در ارتباط با تراکم واحدهای مسکونی، عوامل ارتباطی در رابطه با مبادله کالا بین منطقه و روستا از جمله عواملی است که حتماً در برنامه ریزی روستایی بایستی با دقت مورد مطالعه و مورد نظر قرار گیرند. عامل مهم دیگر که در برنامه ریزی روستایی مدنظر است، اقتصاد روستامی باشد. هدف از مطالعات کشاورزی و دامپروری بیشتر به منظور تعمیق هر چه بهتر در زمینه راه حلهایی است که بر تولیدات زراعی و دامی و صنایع روستایی تاثیر می گذارند. بطورکلی، برنامه ریزی روستایی بیشتر به منظور رسیدن به اهدافی است که در آن بتوان شالوده و اساس یک جامعه روستایی مناسب را در قالب منطقه ای به نحوی مطلوب، پایه گذاری کرد.

 

طرح هادی روستایی:

برای سکونتگاههای روستایی نیز به مانند شهرها طرحهای مختلفی تهیه و تدوین می شود، که طرح هادی بارزترین نمونه آن است. طرح هادی روستایی عبارت است از: تجدید حیات و هدایت روستا به لحاظ ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فیزیکی. این طرح برای روستاهای بالاتراز 500 نفر تهیه می شود. و سازمان کارفرمای این طرحها بنیاد مسکن انقلاب اسلامی می باشد. در قالب این طرح وضعیت فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی، جمعیتی و فرهنگی کل روستا در ارتباط با حوزه نفوذ و سطوح بالاتر خود بررسی، ساماندهی و برنامه ریزی می شود. مدت زمان اعتبار یک طرح هادی از زمان تهیه تا اجرا، ده سال می باشد. اهداف طرح هادی روستایی به شرح ذیل است:

-     ایجاد زمینه توسعه و عمران روستاها با توجه به شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی

-     تأمین عادلانه امکانات از طریق ایجاد تسهیلات اجتماعی، تولیدی و رفاهی.

-     هدایت وضعیت فیزیکی روستا.

-     ایجاد تسهیلات لازم جهت بهبود مسکن روستائیان و خدمات زیست محیطی و عمومی.

تهیه طرح هادی روستایی شامل سه مرحله است که عبارتند از: شناخت و ارزیابی وضع موجود، شناخت نیازها و کمبودهای روستا، تعیین ضوابط و ارایه پیشنهادات در راستای اهداف فوق الذکر و تعیین محدوده زمانی برنامه  برای اجرا و تعیین محدوده توسعه کالبدی روستا در افق برنامه طرح هادی روستایی.

مراحل اجرایی یک طرح هادی از سه مرحله تشکیل شده است:

-     مرحله اول: نقشه برداری از محدوده کالبدی روستا به منظور تهیه نقشه مقدماتی برای سایر مراحل می باشد. در این مرحله بنیاد مسکن پس از عقد قرارداد با مهندس نقشه بردار، اقدام به تهیه کروکی از تمام سطح روستا به همراه برداشت کلیه عوارض طبیعی اطراف و داخل روستا مانند: مسیل، رودخانه، تپه، دره و باغات و مزارع می نماید.

-     مرحله دوم: پس از تهیه نقشه مقدماتی روستا توسط نقشه بردار، مرحله دوم طرح هادی که شامل مطالعات طرح هادی روستایی است، شروع می شود. بنیادمسکن در این مرحله اقدام به عقد قرارداد با مهندس مشاور واجد صلاحیت می نماید.

مطالعات طرح هادی نیز خود ازسه بخش تشکیل شده است:

 

الف) بررسی وضع موجود روستا: دراین بخش مهندس مشاور با عزیمت به روستای مورد نظر اقدام به جمع آوری اطلاعات لازم از مردم و اماکن دولتی سطح روستا می نماید. همچنین اطلاعات تکمیلی خود را از مراکز اداری سطح شهرستان مربوطه گردآوری می نماید. اهم اطلاعات موردنیاز مهندس مشاور از داخل روستا عبارتند از:

-     جمع آوری آمار مربوط به تعداد جمعیت و خانوار:

میزان زاد و ولد – مرگ و میر و مهاجرت روستا طی سالیان اخیر از خانه بهداشت. در صورتی که روستا فاقد خانه بهداشت باشد، از مرکز بهداشت شهرستان مربوطه اخذ می کند. اطلاعات این قسمت برای بررسی میزان رشد مثبت یا منفی جمعیت طی سالیان اخیر بکار می رود. این اطلاعات معمولا از دومین دوره سرشماری رسمی کشور یعنی ازسال 1345 جمع آوری می شوند. پس ازگردآوری نوبت به تحلیل این آمارها می رسد. ابتدا نرخ رشد جمعیتی روستا به ازای هر دوره سرشماری به همراه میزان نرخ رشد طبیعی و نرخ رشد مطلق روستا مدنظر است. سپس بعد خانوار روستا طی هر دوره بررسی می شود و سپس با جمع بندی کل تحلیلهای به عمل آمده اقدام به تخمین جمعیت برای ده سال آتی می شود.

ـ     بررسی وضعیت حوزه نفوذ روستا:

حوزه نفوذ روستا قبل از هر چیز بایستی توسط مشاور مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. اینکه چه روستاهایی از اطراف برای استفاده از خدمات عمومی روستا مراجعه می کنند و یا اینکه این روستا در حوزه نفوذ چه روستا یا شهری در منطقه قرار دارد. حوزه نفوذ به روش های مختلفی مورد بررسی قرار می گیرد که دو روش تحلیل جریان ها و مدل جاذبه مهمترین آنها است.

-     تعداد واحد مسکونی به همراه تعداد نفر و خانوار ساکن در آن و تعداد اتاق ها:

اطلاعات این قسمت برای آگاهی از وضعیت رو به رشد یا رو به تنزل ساخت و ساز در روستا کاربرد دارد. به علت اینکه تعداد واحد مسکونی با تعداد خانوار یک روستا ارتباط مستقیم دارد، لذا بررسی این دو آیتم باهم می باشد. در بیشتر روستاهای کشور تعداد خانوار بیشتر از تعداد واحد مسکونی موجود در روستا می باشد و این امر نشان از تراکم بیش از یک خانوار در یک واحد مسکونی است. تعداد اتاق ها نیز برای بررسی های اجتماعی و کالبدی لازم است که باید توسط مشاور اطلاعات مورد نیاز گردآوری شود.

-     بررسی کیفیت واحدهای مسکونی (نوساز، مرمتی و تخریبی) و نوع مصالح آنها:

در این قسمت اطلاعات مربوط به وضعیت کیفی ابنیه برپایه سه شاخص نوساز ـ مرمتی وت خریبی جمع آوری می شود. به این منظور مهندس مشاور با مطالعه میدانی درداخل روستا وضعیت تک تک بناهای مسکونی و غیر مسکونی روستا را تخمین می زند. و این اطلاعات را بر روی نقشه کیفیت ابنیه منتقل می سازد. این نقشه وضعیت روستا را به لحاظ اهمیت آن در میراث فرهنگی منطقه مشخص می نماید. به عبارتی اگر کیفیت بیشتر ابنیه روستا را نوساز باشد، نشانگر آن است که روستا از بافتی جدید برخورداراست. بر عکس اگر کیفیت بیشتر ابنیه مرمتی یا در حال تخریب باشد، نشانگر آن است که بافتی قدیمی و باارزش بر روستا حاکم می باشد.

اطلاعات راجع به نوع مصالح روستا نیز برپایه شاخصهای آجر و آهن، آجر و چوب، خشت و کاهگل یا چوب و سنگ جمع آوری می شود. پس ازجمع آوری این اطلاعات نوبت به انتقال این اطلاعات برروی نقشه می رسد، که در نهایت به نقشه نوع مصالح روستا تبدیل می شود. دو نقشه فوق از لحاظ مشخص کردن میزان استقامت و پایداری روستا در برابر بلایای طبیعی و نیز به لحاظ ارزش تاریخی آن بسیار با اهمیت می باشد. لازم به اشاره است که هر گونه تخریب و تعریض بناها یا معابر سطح روستا بایستی بر اساس تبعیت از نقشه کیفیت ابنیه باشد.

-     کیفیت و عملکرد معابر روستا:

بررسی وضعیت حاکم بر معابر روستا در وضع موجود ازجمله آیتم های مطالعاتی بسیار مهم روستا به شمارمی رود. دراین قسمت مشاور بایستی وضعیت کیفی وفنی معابر روستا را ازلحاظ نوع پوشش معابر، شیب معابر، موقعیت طبیعی معابر، جهت معابر، قوس معابر، طول و عرض معابر را مشخص کند. سپس اقدام به دسته بندی معابر روستا بر اساس نوع کارکردی که در عبور و مرور روستا دارند، بپردازد. در این قسمت مشکلات فنی ـ هندسی معابر بایستی مشخص شده و نیازهای آتی به معابر جدید مشخص گردد.

-     کیفیت واحد آموزشی و تعداد دانش آموزان و معلمان داخل روستا:

آمار مربوط به تعداد دانش آموزان روستا به تفکیک پسر و دختر و نیز به تفکیک سطوح تحصیلاتی (ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان) به همراه تعداد معلمان از جمله نیازهای اطلاعاتی برای طرح هادی روستا است. همچنین بررسی وضعیت کیفی ابنیه و وضعیت کیفی آموزشی روستا به جهت دسترسی به مواد و امکانات آموزشی، پژوهشی، بهداشتی و ورزشی ضروری است. بررسی حوزه عملکردی واحد آموزشی روستا نیز اهمیت دارد، زیرا اگر یک واحد آموزشی دانش آموزانی را از روستاهای پیرامونی خود بپذیرد، مبین حوزه نفوذ روستا بر روستاهای پیرامونی خود در زمینه آموزشی می باشد.

-     نقشه کاربریهای وضع موجود سطح روستا

نقشه بردار پس از تهیه کروکی مقدماتی از سطح بناها، معابر، رودخانه، ارتفاعات و زمینهای کشاورزی و باغات پیرامون روستا آن را تحویل مشاور می دهد تا با انجام مطالعات میدانی آن را کامل کند. برای مثال نقشه بردار تنها کروکی بناهای سطح روستا را ثبت می کند، اما اینکه این بنا دولتی یا خصوصی است یا مسکونی است یا مذهبی بر عهده مشاور است که آن را مشخص نماید. بنابراین مشخص کردن نوع کاربریها؛ مالکیت کاربریها، نوع زمینهای پیرامونی روستا، همگی برروی این نقشه صورت می گیرد. بنابراین کامل ترین نقشه روستا در وضع موجود نقشه کاربری اراضی وضع موجود روستا می باشد. این نقشه بیشتر اطلاعات دیگر نقشه ها را با خود یکجا دارد.

اهم اطلاعات مورد نیاز مهندس مشاور در رابطه با روستا که ازم رکز شهرستان جمع آوری می نماید:

-     مساحت مقدار زمینهای کشاورزی روستا به تفکیک آبی و دیمی از جهاد کشاورزی

-     تعداد دام و طیور سطح روستا و مقدار لبنیات تولیدی از جهاد کشاورزی

-     نوع و مقدار محصولات کشاورزی اهالی روستا از جهاد کشاورزی

اطلاعات گردآوری شده این سه آیتم برای بررسی وضعیت اقتصاد کشاورزی روستا و نیزموانع و مشکلات سرراه آن می باشد. نظر به اینکه اقتصاد غالب در بیشتر روستاهای کشور کشاورزی و دامداری می باشد، لذا بررسی و تحلیل دقیق اقتصاد کشاورزی روستا از اهمیت زیادی برای اهالی روستا برخوردار است. مشاور در پیشنهادات خود بایستی کاملا مراقب باشد که زمینهای کشاورزی و باغات داخل یا پیرامون روستا را که منبع اصلی درآمدی اهالی روستا است، مورد تجاوز قرار ندهد.

-     میزان بارندگی و دمای روستا طی سالیان اخیر از اداره هواشناسی:

-     نوع و کیفیت خاک روستا:

-     میزان منابع آبهای سطحی و زیرزمینی:

بنابر توصیفات به عمل آمده می توان نتیجه گرفت که اطلاعاتی که توسط مشاور در روستا جمع آوری می شود هر کدام برای تولید یک نقشه خاص کاربرد دارند. اما اطلاعات تکمیلی که در مرکز شهرستان گردآوری می شوند، بیشتر برای تحلیل های علمی کاربرد دارند.

 

ب ) بررسی مشکلات و نیازهای اهالی روستا:

برای پی بردن به نوع مشکلات و نیازهای اهالی روستا هیچ کس و نهادی به غیراز مردم بومی ساکن روستا نمی تواند، آنها را بطور دقیق بازگو کند. پس ازگردآوری اطلاعات از روستا و مرکز شهرستان مربوطه و مشاهده وضعیت کلی روستا، نوبت به تشخیص مشکلات و نیازهای روستا از دو روش می باشد. روش اول مشکلاتی است، که ازسوی مردم روستا بیان می شود. روش دوم مشکلات و نیازهایی است که مهندس مشاور از لحاظ فنی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی تشخیص می دهد. مجموع این دو طیف از مشکلات بایستی در قالب یک فصل از طرح هادی طرح و ارایه گردد.

 

ج ) ارایه پیشنهادات و راه حل ها:

این بخش که آخرین قسمت مطالعات طرح هادی را در برمی گیرد، حاصل مطالعات بخشهای قبل است و مجموعه ایی از راه حل ها را در بر دارد. در واقع چشم انداز توسعه کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستا را طی ده سال آتی در بر دارد.

طرح هادی از یک گزارش تایپ شده به همراه تهیه نقشه های هرب خش در اندازه  A4 و یک آلبوم نقشه های روستا در اندازه A3 تشکیل شده است. البته نقشه های تحویلی به بنیاد مسکن در قالب 4 آلبوم A1  می باشد.

 

مهمترین نقشه های تولیدی طرح هادی عبارتند از:

-     نقشه موقعیت روستا در دهستان، بخش، شهرستان، استان و کشور

-     نقشه شیب عمومی روستا

-      نقشه جهات توسعه و موانع توسعه روستا

-     نقشه مراحل شکل گیری روستا

-     نقشه کیفیت ابنیه

-     نقشه معابر وضع موجود

-      نقشه کاربری اراضی وضع موجود

-     نقشه کاربری اراضی پیشنهادی

-     نقشه معابر پیشنهادی     


موضوعات مرتبط: برنامه ریزی روستایی

تاريخ : جمعه ۱۳۹۸/۰۲/۲۰ | 1:12 | نویسنده : پویا عاشوری |

مشارکت زنان روستایی

مشارکت زنان روستایی

گرچه تمام جوامع زنان روستایی به عنوان یک عامل مهم در نیل به اهداف توسعه روستایی مطرح بوده و در واقع نیمی از نیروی انسانی مورد نیاز توسعه روستایی می باشند ، اما

جایگاه زنان روستایی و موانع مشارکت آن ها در فرآیند توسعه

گرچه تمام جوامع زنان روستایی به عنوان یک عامل مهم در نیل به اهداف توسعه روستایی مطرح بوده و در واقع نیمی از نیروی انسانی مورد نیاز توسعه روستایی می باشند ، اما بنا به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در عمل کمتر مورد توجه برنامه ریزان و دست اندر کاران مسایل روستایی واقع شده اند . زنان به عنوان یکی از عوامل غیر مشهود و نامرئی در اقتصاد کشاورزی ، سهم عظیمی از کل نیروی انسانی مورد نیاز بخش کشاورزی در سطح جهان را تشکیل میدهند .

زنان روستایی چه به صورت مستقیم در تولید محصولات زراعی و دامی و صنایع روستایی و چه از لحاظ کمک به بخش کشاورزی به عنوان نیروی کار ، پتانسیل قابل توجهی در جامعه به حساب می آیند و سهم این افراد در کشورهای جهان سوم به مراتب بیشتر از سایر کشورها است . معمولا" آمار و ارقامی که در خصوص سهم زنان در تولیدات کشاورزی ارایه می شود بسیار کمتر از حد واقعی است چرا که در این آمار ها غالبا" اشتغال فصلی ، پاره وقت ، بدون مزد و فعالیت های خانه داری منظور نشده است . معهذا آنان نیرویی برای ایجاد تحول و منبعی بالقوه برای پیشبرد اقتصادروستایی و افزایش هر چه بیشتر نرخ رشد تولید مواد غذایی هستند .

در جوامع روستایی ، بخش قابل توجهی از زنان نه تنها بایستی نقش کلیدیشان که عمدتا" در چارچوب اقتصاد خانه قابل طرح است را به عهده داشته باشند ، بلکه در عرصه های اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی نیز نقش رو به تزایدی را به دوش بکشند . به عبارتی زنان روستایی عمدتا"  در جوامع مردسالار نه  تنها کلیه  وظایف

 مربوط به خانه و خانه داری را به عهده دارند بلکه به جرات می توان ادعا کرد که در بسیاری از نقاط کشور بدون مشارکت زنان روستایی ، امکان تداوم بعضی از فعالیتهای اقتصادی و تولیدی روستا غیر ممکن می باشد و یا حداقل با بحران جدی مواجه خواهد شد . مطالعات حاکی از این است که زنان در فعالیت های فردی فعال بوده ولی متاسفانه هنوز در فعالیت های اجتماعی، آن چنان که باید و شاید ، وارد نشده اند . زنان روستایی الگوی فعالیت هستند ، دائم در تلاش و کوشش بوده و می توان از آنان به عنوان یک مدیر و برنامه ریز خانوار روستایی یاد کرد . زنان روستایی و محور صمیمیت و بقای خانواده خویش بوده و در خارج از خانه پا به پای مردان و حتی گاهی بیشتر در کلیه فعالیت ها کوشش می نمایند . نقش زنان در زندگی خانوار و فعالیت اقتصادی جوامع عشایری به مراتب بیشتر از نقش زنان در جوامع روستایی است و متناسب با آن نقش اجتماعی زنان عشایر کمتر از فعالیت های اجتماعی زنان روستایی است . فعالیت های تولیدی زنان نقش موثری در بقا افزایش درآمد ، رفاه و آسایش خانوار روستایی داشته و پیامد آن بهبود وضعیت تغذیه ، بهداشت ، جلوگیری از مهاجرت بی رویه ، افزایش سواد و ارتقای منزلت اجتماعی خانوار روستایی می باشد . با وجود روشن بودن نقش سازنده زنان در تولید و اقتصاد روستا و کشور ، آنان از پایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نبوده و به خصوص در مناطق روستایی و عشایری از برنامه های آموزشی و رفاهی محروم گشته اند . لذا باید به زنان و نقش آنان در توسعه توجه خاص صورت گیرد تا زنان دریابند که اولا" مهم و کارساز هستند ، ثانیا" نیازهای آموزشی و خلاءهای فنی زیادی دارند و ثالثا" تلاش جهت تقویت و تواناسازی خود را نباید فراموش کنند.

درحال حاضر فعالیت زنان در صحنه کشاورزی به چند صورت انجام می گیرد . الف : به عنوان عضوی از خانه بهره بردار  ب : به عنوان سرپرست خانواده و مالک  ج : به عنوان نیروی مزد بگیر  میزان مشارکت زنان روستایی در فعالیت های کشاورزی نقاط مختلف کشور بستگی به خصوصیات فرهنگی مناطق ، نوع نظام بهره برداری از اراضی ، ترکیب خانواده ، نوع فعالیت کشاورزی ، خصوصیات طبیعی منطقه و عوامل اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دارد . در سطح جهانی نیز نقش زنان قابل توجه می باشد و جالب توجه این که در اکثر موارد از یک طرف زنان خانوار مزد نمی گیرند و از طرف دیگر کارگران زن مزد کمتری نسبت به مردان دریافت می کنند.

همچنین از نظر اقتصادی در بسیاری از موارد،بخش عظیمی از زنان روستایی خانه دار به عنوان جمعیت غیرفعال به حساب آورده می شونداین در حالی است که آنان نقش مهمی در افزایش درآمد خانه و تامین رفاه سایر اعضا دارند.

مبحث دختران و زنان روستایی و حل مشکلات عقب ماندگی تاریخی و اعاده حقوق اجتماعی آنان همان قدر که مهم و ضروری و تعیین کننده است، امری حساس و دقیق نیز می باشد ، چرا که فرهنگ پدرسالاری حاکم در جوامع روستایی ، زنان را در موقعیت پایین تری قرار داده است. به گونه ای که در بعضی از جوامع زنان فقط وظیفه تولید مثل و تربیت فرزندان را به عهده دارند و حداکثر به عنوان نیروی کار به حساب می آیند و از هر گونه حق اظهار نظر و تصمیم گیری در محیط خانواده و اجتماع محروم هستند. در ایران به دلیل سنت و آداب و روسومی که از گذشته به ارث رسیده است ، عدالت اجتماعی در خصوص زنان روستایی به خوبی اجرا نشده است و رفاه و آسایش این گروه را با مشکل مواجه کرده است . مطالعات اقتصادی - اجتماعی نشان داده است که موانع متعددی در مسیر نقش زنان در توسعه وجود دارد که عمده آن ها به شرح ذیل می باشد :

1- موانع فردی شامل :

1-1- پایین بودن سواد که علاوه بر مشکلات فراوان منجر به عدم اعتماد به نفس ، احساس حقارت ، کناره گیری و خود کم بینی می شود .

1-2- حجم زیاد فعالیت آنان و افزایش کار داخل و خارج خانه به دلایل مختلف از جمله مهاجرت فصلی مردان و تنوع زیاد کار زنان روستایی ( بچه داری ، امور منزل ، کشاورزی ، صنایع دستی ، دامپروری )

1-3- کم بودن اطلاعات ، دانش و آگاهی های علمی و کاربردی آن ها

1-4- سوء تغذیه و پایین بودن ضریب سلامت و بهداشت فردی

2- موانع خانوادگی

2-1- عدم آگاهی نسبت به نحوه برخورد با دختران و زنان

2-2- تعصبات خانوادگی و موافقت نکردن شوهر یا پدر با حضور زنان در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی به دلایل مختلف فرهنگی و یا تمایل نداشتن به از دست دادن نیروی کار منزل

2-3- باور و نگرش منفی نسبت به توانایی آنان

2-4- تبعیض های جنسیتی

2-5- فقر اقتصادی خانواده

3- موانع اجتماعی

3-1- آداب و سنن غلط نظیر خرافات ، تقدیر گرایی و ...

3-2- مردسالاری و عدم اجازه حضور زنان در فعالیت های گروهی

3-3- دسترسی کم زنان به اعتبارات و تسهیلات،نهاده ها و عوامل تولید

3-4- دور از دسترس بودن خدمات ترویجی و سوگیری فعالیت های اجتماعی و برنامه های مشارکتی به سمت مردان

3-5- کمبود متخصصان زن جهت آموزش زنان روستایی

3-6 - مشکلات دسترسی به خدمات و تسهیلات اجتماعی و بهداشتی

3-7- پایین بودن میزان دستمزد زنان روستایی در مقایسه با مردان

تواناسازی زنان روستایی

توانا سازی فرآیندی است که طی آن افراد برای غلبه بر موانع پیشرفت، فعالیت هایی انجام می دهند که باعث تسلط آن ها در تعیین سرنوشت خود شود .

در این راستا مهارت های لازم برای توانا سازی زنان به سه دسته کلی قابل تقسیم می باشد :

فرآیند توسعه شامل مشارکت گروه های هدف نیز می باشد و افراد قابلیت های توسعه ای خویش را در مورد تشخیص وفائق آمدن بر مشکلات تقویت می نمایند . چنانچه مساوات بین زن و مرد محور تعریف توسعه امور زنان باشد ، این مساله به همراه خود لزوم تفویض اختیارات به زنان را برای فائق آمدن بر تنگناهایی که در امر مساله برابری زنان در جوامع مردسالاری وجود دارد را در بر می گیرد . در یک بحث کلی می توان اختیارات زنان را در پنج مرحله برابری نشان داد و باید در نظر داشت که مساله اختیارات زنان یک بخش اساسی از فرآیند توسعه در هر مرحله می باشد . به عبارتی فرآیند توسعه امور زنان در پنج مرحله از برابری قابل تعیین است . این پنج مرحله منجر به افزایش برابری و نهایتا" به افزایش توانایی زنان منجر می شود که عبارتند از : رفاه ، دسترسی به عوامل تولید ، آگاهی ( دانش ) ، مشارکت و کنترل.

مرحله اول : رفاه

در این مرحله مسایل رفاه زنان در مقایسه با مردان در مواردی مانند وضعیت تغذیه ، درآمد و ... مورد بحث قرار می گیرد . در این جا در واقع وضعیت موجود و مطلوب زنان توصیف می گردد . فعالیت زنان برای پیشبرد رفاه خویش نسبت به مردان ، آن ها را در گیر فرآیند توانا سازی و درگیری مراحل بالاتر برابری می نماید.

مرحله دوم : دسترسی

تولید پایین تر زنان نسبت به مردان از محدودیت آنان برای دسترسی به عوامل تولید مثل سرمایه ، زمین و ... است . زنان دسترسی کمتری به کارهای اداری دستمزد ، خدمات و آموزش های مهارت زا دارند که استخدام و تولید را ناممکن می سازد . در این جا برابری به این معنا است که زنان حق مساوی دسترسی به موارد فوق را دارند . هنگامی که زنان سعی بر فائق آمدن موانع در راه دسترسی به منابع را دارند ، به ناچار با تبعیضات برخورد خواهند کرد .

مرحله سوم : آگاهی

یعنی این که زنان چگونه مفهوم فرآیند توسعه را در حد نابرابری ساختاری درک می کنند . زنان باید درک کنند که مشکلات آنان از بی کفایتی و کمبودهای شخصیتی آنان ناشی نمی شود ، بلکه آنان به وسیله یک سیستم اجتماعی که در آن تبعیضات صورت رسمی و قابل قبول به خود گرفته است ، عقب نگه داشته شده اند . باید نگرشی خاص به جامعه معطوف شود که نشان دهد که تبعیضاتی که قبلا" طبیعی و واقعیتی غیر قابل تغییر قلمداد می شدند ، تغییر پذیر هستند. در این سطح ، برابری به معنای باور داشتن به برابری در نظر گرفته شده است .

مرحله چهارم : مشارکت

مشارکت به معنای حضور زنان در تمام مراحل توسعه ، بررسی نیازها ، شناسایی مشکلات ، برنامه ریزی ، مدیریت، اجرا و ارزشیابی است. برابری در مشارکت به معنای مشارکت در یک جامعه مردسالار به آسانی به دست نخواهد آمد.برابری در مشارکت دادن زنان در پروژه هایی است که آنان به نحوی در آن ذینفع هستند و دخالت دادن این زنان باید به نسبت تعدادشان باشد .

مرحله پنجم : کنترل

افزایش مشارکت زنان در حد تصمیم گیری ، آنان را به سوی توسعه فزاینده سوق و آنان را تواناتر می نماید . به طوری که این مشارکت برای کسب افزایش کنترل در عوامل تولید و تضمین برابری دسترسی به منافع و توزیع عادلانه منافع باشد . برابری کنترل به معنای توازن قدرت بین زنان و مردان است و این به معنای آن است که هیچ کدام از آن ها در مقام فرمانروایی نخواهند بود . در این جا منظور از تواناسازی زنان تعویض مردسالاری به زن سالاری نیست بلکه برای معرفی برابری جنسیتی در فرآیند توسعه است . برابری در کنترل برای استفاده از سود برابر برای زنان لازم است .

خلاصه در مشارکت مطلوب و کارآمد زنان در توسعه ابتدا باید نقش آنان در جریان توسعه را به درستی مشخص کرد و سپس موانع مربوط به ایفای نقش آنان را شناسایی و توجه نمود که آنان هم در امور داخل منزل و هم فعالیت های خارج منزل نقش مهمی دارند . ضمن این که توانایی دارند که نقش مادر ، همسر ، تولید کننده ، مدیر و برنامه ریز را به خوبی ایفا نمایند.

مهارت های انسانیمهارت های ادراکیمهارت های فنی و تخصصی
تقویت اعتماد به نفس
اجتماعی شدن
تقویت خلاقیت فردی و اجتماعی
تقویت روحیه رهبری
تقویت روحیه نوگرایی و نوپذیری
سواد آموزی
تقویت قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی
تقویت تجزیه و تحلیل مسایل
تقویت شناخت و درک صحیح از محیط اطراف
آموزش صنایع روستایی و هنری
آموزش زراعت ، باغبانی ، دامپروری
آموزش تبدیل و فرآوری محصولات کشاورزی و دامی
آموزش خانه داری ، بهداشت و تنظیم خانواده
آموزش استفاده از تسهیلات بانکی و حسابداری

برگرفته از مجله دهاتی شماره 34 تیر ماه 1385

 

برچسب‌ها: مشارکت زنان روستایی


موضوعات مرتبط: برنامه ریزی روستایی

تاريخ : جمعه ۱۳۹۸/۰۲/۲۰ | 1:9 | نویسنده : پویا عاشوری |
لطفاً از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
««« صفحه بندی مطالب »»»
<< مطالب جدیدتر         مطالب قدیمی‌تر >>


.: Website E l m e S h a h r:.